گنجور

 
 
 
ابوالفضل بیهقی

ای شاه چه بود این که ترا پیش آمد؟

دشمنت هم از پیرهن خویش‌ آمد

از محنتها محنت تو بیش آمد

از ملک پدر بهر تو مندیش آمد

عطار

چون بادیهٔ عشق، مرا پیش آمد

هر گامم ازو ز صد جهان بیش آمد

دل رفت و درین بادیه تک زد عمری

خود بادیه او بود چو با خویش آمد

سعدی

روزی نظرش بر من درویش آمد

دیدم که معلم بداندیش آمد

نگذاشت که آفتاب بر من تابد

آن سایه گران چو ابر در پیش آمد

اوحدی

از نوش جهان نصیب من نیش آمد

تیر اجلم بر جگر ریش آمد

کوته سفری گزیده بودم، لیکن

ز آنجا سفری دراز در پیش آمد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه