گنجور

 
 
 
عین‌القضات همدانی

آن را که بخواند او به ناچار آید

تا هستی او به امر در کار آید

وانرا که کشید لطف او نزد خودش

بی واسطه‌ای محرم اسرار آید

عطار

هر جان که چو جان من گرفتار آید

پیوسته درین راه طلبکار آید

تا چند روم که هر نفس صد وادی

از هر سویم همی پدیدار آید

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اوحدالدین کرمانی

یاری که به وقت کار در کار آید

وی را چو طلب کنی دل افگار آید

این یار که بار تو کشد کم یابی

گر بار کشی جمله جهان یار آید

جهان ملک خاتون

از چرخ بجز جفا چه دربار آید

ده روزه گلی دهد دگر خار آید

کاریست فتاده در میان بس مشکل

تا خود چه کند بخت و که را بار آید

قدسی مشهدی

در معرکه مردی که ازو کار آید

با شیر نرش پنجه‌زدن عار آید

آن را که هراسی به دل از رهگذری‌ست

نقش پی مور، در نظر مار آید

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه