|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شمع به محض ورود آتش را میبیند و از خود میپرسد چگونه میتواند سرکش باشد در حالی که در آتش است. جانش به شدت به لب رسیده و ناله میکند، اما کسی نیست که به او کمک کند و آب خنکی به او بدهد.
هوش مصنوعی: شمع آمد و گفت: وقتی آتش به درونم نفوذ کرده، چطور میتوانم بیپروا و سرکش باشم؟
هوش مصنوعی: جانم به شدت به زاری و بی تابی رسیده است و هیچ کس نیست که بر زبانم آبی سرد بزند تا آرامم کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا در نزنی به هرچه داری آتش
هرگز نشود حقیقت حال تو خوش
اندر یک دل دو دوستی ناید خوش
ما را خواهی خطی به عالم درکش
یک تیر بنام من ز ترکش برکش
وآنگه بکمان عشق سخت اندرکش
گر هیچ نشانه خواهی اینکه دل و جان
از تو زدنی سخت و ز من آهی خوش
این آتش عشق تو خوش است ای دلکش
هرگز دیدی آتش سوزندهٔ خوش
تا از من می جهی چو دود از آتش
چون دود بر آتشم من ای دلبر کش
با آن رخ دلفروز و زلف سرکش
خوش نیستی ای چو جهان ناخوش و خوش
ای دل به سفر چرا نبندی مفرش
کاندر حضرت عیش نمی باشد خوش
چون آهن آب داده اندر آتش
نرمی میکن دلا و سختی می کش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.