عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۸۶ شمع آمد و گفت: دائماً در سفرم میسوزم و میگدازم و میگذرم بخت بدِ من چو رشته در کارم کرد بنگر که ازین رشته چه آید به سرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شمع میگوید که همیشه در حال سفر است و به خاطر سوختن و ذوب شدن، در حال گذر است. او از بخت بدش شکایت میکند که مانند رشتهای در زندگیاش گره خورده و از آن میخواهد بداند که سرنوشتش به کجا خواهد رفت.
هوش مصنوعی: شمع سخن گفت و از حال خود گفت که همیشه در حال سفر هستم، میسوزم، ذوب میشوم و ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: بخت بد من مانند یک رشته، زندگیام را به هم ریخته است. حالا ببین که از این وضعیت چه نتیجهای برای من به بار میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر در سفرم تویی رفیق سفرم
ور در حضرم تویی انیس حضرم
القصه به هر کجا که باشد گذرم
جز تو نبود هیچ کسی در نظرم
پُر آب دو دیده و پُرآتش جگرم
پُر باد دو دستم و پُر از خاک سَرم
هر چند که بی بهانه دوری ز برم
من خویشتن از جمله همانجا شمرم
در بست وفای تو چنان چشم سرم
کز شرم تو در خیال تو در نگرم
ای فاخته دل چو من به رویت نگرم
زیبایی طاوس به بازی شمرم
با خنده کبک چون درایی ز درم
دل همچو کبوتری بپرد ز برم
خواهم که ز دور در جمالت نگرم
می نتوانم از آنکه بی پا و سرم
از عالم خود اگر تو ای مایۀ حسن
نظارۀ حسن خود کنی رشک برم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.