ای شمع! اگرچه مجلس افروختهای
اما تن نرم و نازکت سوختهای
تو سر زده در دهان گرفتی آتش
نفط اندازی از که در آموختهای
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
ای شمع! اگرچه مجلس افروختهای
اما تن نرم و نازکت سوختهای
تو سر زده در دهان گرفتی آتش
نفط اندازی از که در آموختهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به شمعی اشاره میکند که هرچند برای روشنایی مجلس تلاش میکند، اما در اثر این روشنایی خود میسوزد. همچنین به این نکته اشاره میشود که شمع آتش را در دهان گرفته و به نوعی، به خاطر زیبایی و نوری که ایجاد میکند، درد و رنج خود را فراموش کرده است. این شعر نمادی از فداکاری و قربانی شدن برای دیگران است.
هوش مصنوعی: ای شمع! هرچند که در این مجلس نور افشانی میکنی و همه جا را روشن کردهای، اما خودت در این میان به خاطر حرارت آتش دچار آسیب و سوختگی شدهای.
هوش مصنوعی: تو به یکباره در میان صحبتهایت آتشِ جدال و دعوا را شعلهور کردی، از کجا این مهارت را یاد گرفتهای؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارم صنم چهره برافروختهای
وز خرمن دهر دیده بر دوختهای
او عاشق دیگری و من عاشق او
پروانه صفت سوختۀ سوختهای
با من دو هزار عشوه بفروختهای
تا این دل من بدین صفت سوختهای
تو جامهٔ دلبری کنون دوختهای
این چندین عشوه از که آموختهای
تا آتش عشق را برافروختهای
همچون دل من هزار دل سوختهای
این جور و جفا تو از که آموختهای
کز بهر دل آتشین قبا دوختهای
از تیرِ غمت بسی جگر دوختهای
بر مشک خطت بسی جگر سوختهای
مگذار که خطّ تو ز دستم بشود
چون دست مرا بدان خط آموختهای
ای آنکه رخت چو آتش افروختهای
تا کی سوزی که صد رهم سوختهای
گوئی به رخم چشم بردوختهای
نی نی، تو مرا چنین نیاموختهای
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.