در زلفِ تو صد حلقهٔ دیگرگون است
هر حلقهٔ او تشنهٔ صدصد خون است
مینتوان گفت وصفِ زلفت چون است
باری ز حساب عقل ما بیرون است
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
در زلفِ تو صد حلقهٔ دیگرگون است
هر حلقهٔ او تشنهٔ صدصد خون است
مینتوان گفت وصفِ زلفت چون است
باری ز حساب عقل ما بیرون است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کاو نشود مست تو او مغبون است
واین حالت مستی زصفت بیرون است
مستی باید خراب همچون «اوحد»
تا او داند که حال مستی چون است
هر ذره که در هوا و در هامون است
نیکو نگرش که همچو ما مجنون است
هر ذره اگر خوش است، اگر محزون است
سرگشتهٔ خورشیدِ خوشِ بیچون است
وقت گل می گون و می گلگون است
وز دولت گل طالع می میمون است
ای یار لطیف روز وصل امروز است
ای جان عزیز وقت عیش اکنون است
ماییم و دلی که دایم از غم خون است
از دایره ی ساختگی بیرون است
موزونی طبع ما بود زینت ما
تقطیع برای طبع ناموزون است
از حوصلهٔ صبر، غمت بیرون است
هر لحظه دل از فراق، دیگرگون است
با دیده چه سازیم که چون شب باز است؟
از شوق چه گوییم که روزافزون است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.