گنجور

 
 
 
رودکی

با آن که دلم از غم هجرت خون است

شادی به غم توام ز غم افزون است

اندیشه کنم هر شب و گویم «یا رب!

هجرانش چنین است، وصالش چون است؟»

اوحدالدین کرمانی

هر کاو نشود مست تو او مغبون است

واین حالت مستی زصفت بیرون است

مستی باید خراب همچون «اوحد»

تا او داند که حال مستی چون است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدالدین کرمانی
مولانا

هر ذره که در هوا و در هامون است

نیکو نگرش که همچو ما مجنون است

هر ذره اگر خوش است، اگر محزون است

سرگشتهٔ خورشیدِ خوشِ بی‌چون است

مجد همگر

وقت گل می گون و می گلگون است

وز دولت گل طالع می میمون است

ای یار لطیف روز وصل امروز است

ای جان عزیز وقت عیش اکنون است

سلیم تهرانی

ماییم و دلی که دایم از غم خون است

از دایره ی ساختگی بیرون است

موزونی طبع ما بود زینت ما

تقطیع برای طبع ناموزون است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه