گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

از درد تو نیست چشم خالی ز نمی

هر جا که دلیست شد گرفتار غمی

بیماری تو باعث نابودن ماست

ای باعث عمر مامبادت المی

مسعود سعد سلمان

ای نای هوا بریدم از نای دمی

او را دم گرم بوده تو سرد دمی

زو بود مرا خرمی از تو دژمی

او نای نشاط بود و تو نای غمی

عطار

دنیای دنی چیست سرای ستمی

افتاده هزار کشته در هر قدمی

گر نقد شود کرای شادی نکند

ور فوت شود جمله نیرزد به غمی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اوحدالدین کرمانی

دنیا گذران است به هر بیش و کمی

خواهیش به شادی گذران خواه به غمی

زین منزلت البته همی باید رفت

خواهی به هزار سال و خواهی به دمی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدالدین کرمانی
مولانا

بنمای به من رخت بکن مردمی

تا لاف زنم که دیده‌ام خرمی

ای جان جهان از تو چه باشد کمی

کز دیدن تو شاد شود آدمی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه