بخش ۷۳ - در حقیقت معنی «لا مُؤَثِّرَ فِي الوُجودِ اِلَّا الله» که صرف توحید است
گه شوی دریا و گردی موج زن
گه درآئی در میان مرد و زن
گه گل و گه بلبل بستان شوی
گه می و گه مستی مستان شوی
گه درآئی همچو احمد سوی غار
گه ببینی در معانی روی یار
گه شوی قاضیّ و مفتی در جهان
گه شوی از دیدهٔ مردم نهان
گه کنی شرع از کلام خود بیان
گه شوی در عالم معنی عیان
گه تو باشی همنشین خاص و عام
گه تو گوئی از حلال و از حرام
گه تو با فرعونِ نفْس آیی بجنگ
گه زنی بر عالمی از قهر سنگ
گه کنی با اهل معنی آشتی
گه به جان تخم محبت کاشتی
گه به عبّاد زمانه عابدی
گه سجود عاشقان را ساجدی
گه درآیی همچو محرم بیش من
گه نشینی پیش تخت ذوالمنن
گه نقاب ابر اندر رو کشی
گه چو خورشید از رخت یکسو کشی
گه بعیسی همدمی و گه بروح
گه بموسی در عصائی گه بنوح
گه بریزی هرچه پر کردی به جام
گه دهی اسرار معنی را نظام
گه شعیبی را تو چوپانی کنی
گه سلیمان را تو سلطانی کنی
گه چو اسکندر طلب کردی ممات
گه چو خضرآیی خوری آب حیات
گه تو با یعقوب باشی نوحه گر
گه ز یوسف میدهی او را خبر
گه بهار آری و گه آری خزان
گه بیاری میوه ازچوبی عیان
گه ز ابراهیم سرّ خواهی و جان
گه باحمد سرّ او گوئی عیان
گه ثمر تو از شجر آری برون
گه تو سازی آن شجر را سرنگون
گه تو سلطانیّ و گه سلطان نهای
گه تو با جانی و گه با جان نهای
گه شوی یاجوج وقصد جان کنی
گه تو سدّ باشی ودفع آن کنی
گه درآیی در تن و گه در نظر
گه کنی عالم همه زیر و زبر
گه تو گوئی با دد و شیران سخن
گه پرنده گوید از پیران سخن
گه تو با عطّار باشی همنشین
گه تو با عطّار گوئی سرّ دین
گه تو با عطّار باشی در زبان
گه تو با عطّار گوئی این بخوان
گه شوی عطّار و برخود سترپوش
گه بمانی رو و در معنیش کوش
گه جمیع اولیا را رازگو
گه جمیع انبیا را دیده تو
گه بسازی یک وجود از چارچیز
گه نمائی اندر او بسیار چیز
گه تو باران آوری و باد هم
گه کنی ویران و گه آباد هم
گه زآتش گلستان سازی به دهر
گه تو کوهی را روان سازی بدهر
گه تو کشتی سازی و گه بادبان
گه کنی غرقش بدریا یک زمان
گه شوی ملّاح در کشتی تن
گه برون آری ز گاوی تو سخن
گه دهی بر باد صد خرمن گناه
گه بآتش سوزیش همچون گیاه
گه زمین از هیبتت لرزان شود
گه سما از حیرتت لرزان شود
گه درآیی در وجود عاشقان
گه بریزی بر زمین خود خونشان
گه درآری در قفس مرغی چو روح
گه باو بخشی ز معنی صد فتوح
گه شوی در دین احمد راهبر
گه تو با او در دل و گه در نظر
گه درآئی در نظر در پیش ما
گه نیابیمت نشان در هیچ جا
گه جمالت روشنی جان شود
گه وصالت باعث عرفان شود
گه بکوی عاشقان آری تو سیر
گه بمسجد جا کنی و گه به دیر
گه عراق و فارس را کردی تو سیر
گه خراسان را تو کردی ملک خیر
گه بکاشان و بحلّه بودهای
گه بساری گه به بصره بودهای
گه وطن داری توتون و سبزوار
گه بمشهد کردهای جای قرار
گه سمرقندی شدی که در خطا
گه تو عالم را کنی در زیر پا
گه تو پروانه شوی که شمع جان
گه برون آیی و گه باشی نهان
گه نظامی را بیاری در سخن
گه به بسطامی بگوئی من لدن
گه تو محبوب جهان سوزی شوی
گه تو میر روح افروزی شوی
گه تو ماه عالم آرائی شوی
گه تو شاه سرو بالائی شوی
گه به یک عشوه ز عاشق جان بری
گه به یک جلوه ز جان ایمان بری
گه کنی نی را تو گویا در سخن
گه توی اسرار معنی در سخن
گه چو شیر تند برگلگون شوی
گه چو فرهادی جگر پرخون شوی
گه تو محمودی و گه باشی ایاز
گه باو گوئی بمعنی سرّ و راز
گه چو لیلی در دل مجنون شوی
گاه همچون ماه برگردون شوی
گه چو روح اندر بدن آیی بلطف
گاه اندر جان و تن آیی بلطف
گه تو شامی گه تو صبحی گاه روز
گه چو خورشید جهانی گاه سوز
گه ترا بر عرش اعظم تکیه گاه
گه ترا حکمی ز ماهی تا بماه
گه بچشم خوبرویان جا کنی
گاه عاشق را از آن شیدا کنی
گه درآئی همچو روحی در وجود
گه نمازی گه نیازی گه سجود
گه مظفّر باشی و منصور هم
گه تو بیتی باشی و معمور هم
گه تو باشی شاهدی پرنور هم
گه تو باشی ناظر و منظور هم
گه تو قبله گاه کعبه که نماز
گه تو گفته هر زمان با خویش راز
گه میان آتش سوزان روی
گه در این دریای بی پایان روی
گه شوی غوّاص دریای بیان
گه نمائی خود خود بیضاعیان
گه به یک لحظه کنی عالم نگون
گه روان سازی بعالم جوی خون
گه جهان روشن کنی از روی خود
گه سیاهش میکنی از موی خود
گه تو جان آری و گه جان میبری
گه تو شیخی را بصنعان میبری
گه تو پیدا و گهی پنهان شوی
گه میان اولیا سلطان شوی
گه تتو چون عیسی بن مریم میشوی
گاه ابراهیم ادهم میشوی
گه بعین وامق و عذرا شوی
گه چو نجم الدّین ما کبری شوی
گه همی گوئی نظام دین منم
گه فراز عرش علیّین منم
گه تو دین جعفری داری بحقّ
گه تو بر عطّار میخوانی سبق
گه بدوزخ اندر آری خلق را
گه دهی در جنت الفردوس جا
گه کنی دشمن کسی را گاه دوست
حکم حکم تست و فرمان آن تست
گه باحمد راز گوئی در نهان
گه به حیدر کردهای خود را عیان
گه تو بابی شبّر و شبّیررا
گه به عابد دادهای اکسیر را
گه بباقر بودهای در جان چو روح
گه بصادق دادهای علم فتوح
گه بموسی مینمائی تو لقا
گه دهی تو بر رضای او رضا
گه تقی را با نقی ایمان دهی
گه به عسگر معنی قرآن دهی
گه تو مهدی گردی و آیی برون
خلق را باشی بمعنی رهنمون
گه شوی جبریل و عزرائیل هم
گه تو اسرافیل ومیکائیل هم
گه تو پیدا و گهی پنهان شوی
گه میان اولیا سلطان شوی
گه توعالم را کنی پرداد و عدل
گه یقینی را تو آری از دو عدل
گه بخود سازی یکی را آشنا
گه بخوانی سوی خود بیگانه را
گه یکی را زاهد و ترسا کنی
گه یکی را عارف و رعنا کنی
هرچه گویم و آنچه آید در صفت
از تو پیدا میشود در هر صفت
ای ز وصفت لال گشته هر زبان
که بیان سازد که دارد حدّ آن
هرکسی خود آنچه بتوانست گفت
همچنان وصف تو ماند اندر نهفت
هرچه گفتم تو بدان من نیستم
ساکن ویرانهٔ تن نیستم
هست اگر عطّار را گفت نکو
او نگوید دیگری گوید بگو
هرچه گوید آنچه سازد او کند
خود نکو هرچه کند نیکو کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن به تحولات و دگرگونیهای روحی و معنوی انسان اشاره میشود. شاعر از حالتها و نقشهای مختلفی سخن میگوید که انسان میتواند در زندگی خود تجربه کند. او به فراز و نشیبهایی که فرد در دیانت، عشق، معرفت و ارتباط با دیگران دارد اشاره میکند، از قضاوت، عبادت و دلسوزی تا جدال با نفس و آسیبهایی که ممکن است بر خود و دیگران وارد آورد.
شاعر همچنین به وجود مقدس پیامبران و اولیا اشاره میکند و میگوید که انسان میتواند به درجات بالای معنوی برسد و در عین حال در دنیای مادی نیز زندگی کند. هر یک از حالتها و تجربیات معنوی او نشاندهندهی عمق شگفتیهای وجود انسان است، و تکرار این حالتها به عنوان نشانهای از تجلی روح خدا در انسان به کار رفته است.
در پایان، شاعر به این نکته میرسد که هیچ توصیفی کامل نمیتواند حقیقت وجودی انسان و روابط او با جهان و خدا را به تصویر بکشد و این حقیقتی است که تنها در درون فرد قابل درک است.
هوش مصنوعی: گاهی همچون دریا میشوی و به خروشان درمیآیی و گاه در میانهی مردان و زنان حضور پیدا میکنی.
هوش مصنوعی: گاهی در کنار گل و بلبل باغ هستی و گاهی در حال نوشیدن شراب و نشئگی.
هوش مصنوعی: هرگاه مانند احمد به غار درآیی، در آنجا معناهای عمیق عشق و زیبایی محبوب را خواهی دید.
هوش مصنوعی: گاهی به مقام قضاوت و علم دینی میرسی و گاهی از نظر مردم پنهان میشوی.
هوش مصنوعی: گاهی با بیان خود، قواعد دینی را زیر پا میگذاری و گاهی در دنیای معانی و مفاهیم، خود را آشکار میکنی.
هوش مصنوعی: گاهی تو با افراد خاص و عام همصحبت میشوی و زمانی نیز در مورد مسائل حلال و حرام صحبت میکنی.
هوش مصنوعی: هر گاه با خودت، که مانند فرعون متکبر است، به مبارزه میپردازی، گویی بر جهانی از خشم و قهر سنگینی میکنی.
هوش مصنوعی: برخی اوقات با اهل دانش و مکاشفه در صلح و دوستی زندگی کن و در مواقعی دیگر جوانههای محبت را در دل دیگران بکار.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات خود را عابد بندگان خدا میدانم و گاهی دیگر، به عشق و محبت، سجدهکننده برای عاشقان میشوم.
هوش مصنوعی: گاه تو به نزد من میآیی و گاهی در جایگاه بلند و با شکوهی قرار میگیری.
هوش مصنوعی: گاهی چهره خود را زیر نقاب ابر پنهان میکنی و گاهی مثل خورشید، نور و زیباییات را به نمایش میگذاری.
هوش مصنوعی: گاهی با عیسی به دوستی و گاهی با روح، گاهی به عصای موسی و گاهی با نوح همراهی میکنی.
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است آنچه را که در دل دارید بیدرنگ بیان کنید و گاهی هم رازهای عمیق و معانی پنهان را به طور منظم و آرام بیان کنید.
هوش مصنوعی: گاهی تو به شعیب همچون چوپان میرسی و گاهی به سلیمان میرسی و قدرت سلطنت را در دست میگیری.
هوش مصنوعی: گاهی همچون اسکندر به دنبال مرگ میروی و گاهی مانند خضر، آب حیات را مینوشی.
هوش مصنوعی: گاهی تو در حال گریه و نوحهخوانی به یاد یعقوب هستی و گاهی دیگر خبر از یوسف را به او میدهی.
هوش مصنوعی: گاهی بهار میآید و گاهی پاییز، و گاهی هم میوهها را از درختان میچینی و میبینی که میوهها از چوب نمایان شدهاند.
هوش مصنوعی: هرگاه سرّ و راز ابراهیم را بخواهی، آن را با جانت درک کن و گاهی هم میتوانی با حمد و ستایش، آن راز را به وضوح بیان کنی.
هوش مصنوعی: گاه میبینی که حاصل زحماتت به بار مینشیند و گاه نیز میبینی که باید همه چیز را تغییر دهی و از نو شروع کنی.
هوش مصنوعی: گاهی تو در مقام سلطنت قرار داری و گاهی در مقام دیگری نیستی. گاهی جان و وجودی و گاهی حس نمیشود که وجود داری.
هوش مصنوعی: گاهی به شکل یاجوج و ماجوج ظاهر میشوی و قصد جان میکنی، و گاهی به عنوان سدی عمل میکنی و مانع از آسیب رساندن میشوی.
هوش مصنوعی: گاهی در وجود آدمی وارد میشود و گاهی در نگاه و دید او، و گاهی همه چیز را به هم میریزد و به هم میزند.
هوش مصنوعی: گاهی تو به حیوانات وحشی و شیران صحبت میکنی، گاهی هم پرندهای از بزرگان داستانی روایت میکند.
هوش مصنوعی: گاهی تو باید با آدمهای دانا و عارف همنشینی کنی تا از آنها چیزهای مهمی یاد بگیری و گاهی هم باید در محافلی باشی که به بحث دربارهی مسائل معنوی و دین میپردازند.
هوش مصنوعی: گاهی که با عطّار (عطر فروش) هستی و در گفتگو با او هستی، این را به زبان بیاور.
هوش مصنوعی: گاه خودت را چون عطّار بپوشان و پنهان کن، و گاهی هم رو به دنیا بیا و در تلاش برای درک معانی باش.
هوش مصنوعی: در هر زمانی رازهای همه دوستان خدا را به تو می گوید و تو بینش و درک عمیق تمامی پیامبران را داری.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات میتوانی از چهار عنصر، جانی بسازی و گاهی نیز میتوانی در آن جان، چیزهای زیادی را نشان دهی.
هوش مصنوعی: گاه تو باران میفرستی و گاه توفان ایجاد میکنی که ویرانی به همراه دارد و گاه هم زمین را آباد میسازی.
هوش مصنوعی: گاهی با آتش به گلستان تبدیل میکنی و گاهی مثل کوه قادر به حرکت و تحول هستی.
هوش مصنوعی: گاهی تو کشتی میسازی و گاهی هم بادبان میزنی، و ناگهان آن را به دریا میاندازی تا غرق شود.
هوش مصنوعی: گاه به عنوان ناخدای کشتی وجودت عمل کن و زمانهایی هم از افکار و صحبتهای ناپسند خود فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است که انسان برای گناهانش عذاب ببیند، گاه به گونهای که تمام تلاشها و زحماتش به هدر رود و مانند گیاهی به آتش بسوزد.
هوش مصنوعی: گاهی زمین به خاطر جلال و عظمت تو میلرزد و گاهی آسمان از شگفتی تو به لرزه درمیآید.
هوش مصنوعی: گاهی در دل عاشقان وارد میشوی و گاهی بر زمین خونشان را میریزی.
هوش مصنوعی: گاهی روحی را در قفس مرغی به تصویر میکشی و گاهی هم به آن روح معنایی از پیروزیهای فراوان میدهی.
هوش مصنوعی: هر زمانی که تو در دین احمد (پیامبر اسلام) راهبری و هدایت میکنی، گاه به او در دل و احساس پیوستهای و گاه تنها در ظاهر و نظر.
هوش مصنوعی: گاهی در نظر ما حاضر میشوی و گاهی دیگر نمیتوانیم تو را در هیچ جا پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: گاهی زیبایی تو نور جان میشود و گاهی پیوند با تو سبب آگاهی و درک عمیق میگردد.
هوش مصنوعی: گاهی به محلهی عاشقان میروی و دلبری میکنی، گاهی در مسجد عبادت میکنی و گاهی نیز به میخانه میروی.
هوش مصنوعی: تو زمانی عراق و فارس را آباد کردی و زمانی خراسان را سرزمین خوبی قرار دادی.
هوش مصنوعی: گاهی در کاشان و حلّه بودهای و زمانی هم در بصره زندگی کردهای.
هوش مصنوعی: هر زمان تو در وطن خود هستی، در توتون و سبزوار ساکن هستی و گاهی هم در مشهد، محل آرامشات را ساختهای.
هوش مصنوعی: گاهی به سمرقند میرسی که در آن لحظه، ممکن است در اشتباه باشی و از روی نادانی، قدرت خود را بر دیگران اعمال کنی.
هوش مصنوعی: گاهی تو همچون پروانهای میشوی که به دور شمع زندگی میچرخد، و گاهی در سایهها پنهان میمانی و ناپیدا هستی.
هوش مصنوعی: گاهی با سخنان نظامی تو را یاد بسطامی میاندازم و از عمق وجودم حرفی میزنم.
هوش مصنوعی: گاهی تو چنان محبوب و دلربایی که دلها را میسوزانی و گاهی چنان نورانی و پرشور میشوی که روحها را جلا میدهی.
هوش مصنوعی: گاهی تو به زیبایی ماه جلوهگری میکنی و گاهی به شکوه یک سرو بلند، خوش قد و قامت ظاهر میشوی.
هوش مصنوعی: گاهی با یک لبخند دل عاشق را میشکنی و گاهی با یک جلوه چهرهات ایمان او را از بین میبری.
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است تو مانند نی در کلام به طور واضح و روشن صحبت کنی، و گاهی هم میتوانی به بیان رازهای عمیق و معانی پنهان بپردازی.
هوش مصنوعی: گاهی با قدرت و شجاعت مانند شیر، بر دشمنان میتازی و گاهی مثل فرهاد، در عشق و احساس عمیق، با قلبی غمگین و جگر خونین روبهرو میشوی.
هوش مصنوعی: گاهی تو مانند محمود هستی و گاهی به ایاز میمانی؛ در این لحظه به او میگویی که معنیات سرّ و راز است.
هوش مصنوعی: گاه همچون لیلی میشوی و دل مجنون را پر از عشق میکنی و گاه همچون ماه در آسمان میدرخشی و به زیبایی بر دلها تاثیر میگذاری.
هوش مصنوعی: گاهی در دل و جان انسان به لطفت وارد میشوی و گاهی در جسم و وجود او حضورت را احساس میکنیم.
هوش مصنوعی: گاهی شب و گاهی صبح، گاهی روز و گاهی مانند خورشید درخشان و روشن، و زمانی هم مانند آتش سوزان.
هوش مصنوعی: گاه تو بر عرش بزرگ نشستهای و مورد توجهی، گاه نیز حکمی از ماهی تا ماه دیگر برای تو صادر میشود.
هوش مصنوعی: گاهی نگاه خوبرویان جا و مکانی ایجاد میکند و گاهی هم دل عاشق را به شدت شیدا و دیوانه میسازد.
هوش مصنوعی: گاهی همچون روحی در وجود انسان میآیی، گاهی در حال نماز و گاهی در حال نیاز و دعا به نمایش درمیآیی.
هوش مصنوعی: گاهی در حالتی هستی که مانند مظفّر برتری و قدرت داری و گاهی در اوج شکوه و سربلندی مانند منصور قرار داری. همچنین ممکن است در زمانهایی به گونهای باشی که در حال سرودن شعر و خلاقیت هستی، و یا در حینی که زندگیات پر از زیبایی و شگفتی است.
هوش مصنوعی: گاه تو به عنوان نوری درخشان حاضر هستی و گاه دیگر تو به عنوان ناظری که هدف و مقصود را مینگرد، وجود داری.
هوش مصنوعی: گاهی تو همانند کعبهای هستی که در آن نماز میخوانند و در هر زمان با خودت راز و نیاز میکنی.
هوش مصنوعی: زمانی در آتش سوزان به سر میبرم و زمانی دیگر در این دریای وسیع و بیپایان.
هوش مصنوعی: گاهی در عمق و ظرافت کلام غرق میشوی و هنر خود را به نمایش میگذاری، و گاهی نیز به سادگی و بیپیرایگی خود را نشان میدهی.
هوش مصنوعی: گاهی با یک لحظه، میتوانی جهانی را به نابودی بکشی و گاهی نیز میتوانی با یک نفس، روحی را به دریایی از خون تبدیل کنی.
هوش مصنوعی: گاهی با زیباییات جهان را روشن میکنی و گاهی با دلتنگیات آن را تاریک میکنی.
هوش مصنوعی: گاهی تو زندگی میبخشی و گاهی آن را میگیری، گاهی هم شیخی را با هنرت به تسخیر درمیآوری.
هوش مصنوعی: گاه در دسترس و آشکار میشوی و گاه ناپیدا و غیرقابل دسترس، گاهی هم در میان بندگان خاص خدا مقام و جایگاه والایی میگیری.
هوش مصنوعی: گاهی به مقام بلند و ملکوتی مانند عیسی بن مریم میرسی و گاهی به سادگی و زهد ابراهیم ادهم تبدیل میشوی.
هوش مصنوعی: گاهی به زیبایی و دلربایی دلبرانی همچون وامق و عذرا جلوهگری، و گاهی همچون نجمالدین، سرآمد و بزرگترین محبوب در آسمان عشق خواهی شد.
هوش مصنوعی: گاهی میگویی که من برپایه و نظام دین هستم و گاهی میگویی که من در بالای عرش و مقام بلند قرار دارم.
هوش مصنوعی: گاهی تو به حقیقت دین جعفری معتقد هستی و زمانی دیگر بر عطّار پیشی میگیری.
هوش مصنوعی: گاهی مردم را به دوزخ میفرستی و گاهی به بهشت جاودانی جای میدهی.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمنی را به دوستی تبدیل کنی، در واقع تو حاکم بر آن رابطه هستی و تصمیمگیری در آن به عهده توست.
هوش مصنوعی: گاهی رازهایت را در خفا با ستایش بیان میکنی و گاهی خود را به وضوح به حیدر معرفی میکنی.
هوش مصنوعی: گاهی تو به مانند شبّر و شبیر با مردم برخورد میکنی و گاهی هم به بندگان خوب و عابدی که به تو ایمان دارند، نعمتهای زیادی میدهی.
هوش مصنوعی: گاهی در مقام باقر (علیهالسلام) زندگانی کردهای که همچون روح در جان وجود دارد، و گاهی در مقام صادق (علیهالسلام) به علم و دانش فزونی یافتهای.
هوش مصنوعی: گاهی تو در دیدار موسی جلوهگری، و گاهی رضایت او را به من میدهی.
هوش مصنوعی: گاهی به تقی ایمان میدهی و گاهی به عسگر، مفهوم قرآن را میآموزانی.
هوش مصنوعی: زمانی تو به ظهور میرسی و مردم را به راهی درست هدایت میکنی.
هوش مصنوعی: گاهی تو مانند جبریل و عزرائیل خواهی بود و زمانی دیگر شبیه اسرافیل و میکائیل.
هوش مصنوعی: گاه در میان بندگان پرهیزکار، شکوه و عظمت تو نمایان میشود و گاه در پنهان بودن خود را مخفی میکنی.
هوش مصنوعی: هر گاه که تو جهان را با عدالت و انصاف پر کنی، گاه نیز میتوانی حقیقتی مطمئن را از میان دو عدالت به دست آوری.
هوش مصنوعی: گاهی افراد خود را به گونهای تربیت میکنند که آشنایانشان به خوبی آنها را درک کنند و گاهی نیز بیگانگان را به سمت خود میکشانند.
هوش مصنوعی: گاه یکی را به مقام زهد و دینداری میرسانی و گاه دیگری را به مرتبه عرفان و زیبایی میافزایی.
هوش مصنوعی: هرچه درباره تو بگویم و هر ویژگیای که برایت بیان کنم، از خود تو آشکار میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به احساساتی اشاره دارد که از توصیف یک شخص یا زیبایی او فراتر میرود. گوینده میگوید که همه زبانها از توصیف ویژگیهای او ناتوان ماندهاند و هیچ کسی قادر نیست به درستی ابراز کند که او چه ظرفیت و کمالی دارد. به طور کلی، این بیان نشاندهنده شگفتی و تحیر در برابر عظمت وجودی آن شخص است.
هوش مصنوعی: هر فردی به اندازه تواناییاش درباره تو سخن گفته است، اما حقیقتی از تو همچنان در دلها پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: هرچه گفتم، بدان که من در این جسم و دنیای مادی قرار نداشتم و در این ویرانی زندگی نمیکنم.
هوش مصنوعی: اگر عطّار چیزی را به خوبی بگوید، او به کسی دیگر اجازه نمیدهد که چیز دیگری بگوید.
هوش مصنوعی: هر چیزی که او بگوید، هرچه که انجام دهد، به خوبی و نیکی خواهد بود. هر کاری که کند، به شیوهای نیکو انجام خواهد داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.