جوابم داد و گفتا عبدالله
کنون از راز جانان کرد آگاه
تو هستی بنده و من راز دانم
تو هستی سالک و من درعیانم
بدان کامشب شدم اینجا نمودار
نه جانی دیدم و بیخود ابا یار
منم خضر نبی عالم هدایت
که دادستم خدا عین سعادت
چنان حق دار ما را علم بیچون
که بنمایم دمادم بیچه و چون
همه بحر جهان در قدرت اوست
مرا داده است و بخشیده است کل اوست
گهی در برگهی من در بحارم
گهی در عین خشکی پایدارم
حقیقت من گذر دارم بآفاق
بروی خشک دراندر جهان طاق
فتادستم که بیشک ز انبیایم
هدایت یافته من از خدایم
عنایت کرد ما را در ازل یار
که هر جائی که خواهم من پدیدار
شوم بیشک نداند سرّ من کس
حقیقت اینست ما را در جهان بس
حقیقت صحبت من کس نیابد
بجز عاشق در اینجا بس نیابد
کنون کردم در این خلوت گذاره
ترادیدم شدم عین نظاره
دمی خوش یافتی و نوش کردی
دگر آن دم بکل فرموش کردی
در آن دم بیشکی آدم نگنجد
وجودعالم وآدم نگنجد
همه مردان درین دم راز بینند
ابی خوددید جانان بازبینند
دم مردان ترا دیدم در اینجا
از آن این دم ترا بگزیده اینجا
دمی داری و دردم پایداری
ولی در آخرین دم پای داری
ولیکن چون دم منصور نبود
چو او اندر جهان مشهور نبود
چو او هرگز کجا آید بآفاق
ندیدم چون دم اودر جهان طاق
دلی دارد که آن دم کس ندارد
یقین در سرّ جانان پای دارد
دمی دارد که حق ز آن دم پدید است
ابا او گفته و از وی شنیده است
دم او جملهٔ دمها بیک دم
فرو برده است چه از عهد آدم
اناالحق میزند اینجا عیان او
همی گوید ابا حق در جهان او
که من اینجا یقین بود خدایم
نمود انبیا و اولیائم
یکی چون من که خضرم درحقیقت
سپرده راه بحر کل طریقت
چودیدم او بپرسیدم ز حق باز
مرا اوداد آنگه زود آواز
که هان از حق حق پرسی بگو تو
بجز من درجهان می حق بجو تو
تو ای خضر جهان گرراز جوئی
ز من ذات خدا می باز جوئی
یکی چون من که موسی صاحب راز
نیارست او نمود اینجا مرا باز
نمودی گرچه بد همراه من او
نبود از سرّ کل آگاه من او
اگرچه بود هم صحبت مرایار
نیامد سر او جز من پدیدار
نمودم راز موسی می ندانست
مراین اسرارها راز جهانست
حقیقت صحبت او در نوشتم
بیک دم از وجود او گذشتم
رها کردم حقیقت صحبت او
که بیش از پیش بودش قربت او
یکی علم لدنّی بود ما را
درین عالم یقین معبود ما را
چو او در دید ما اسرار بین شد
همواز صحبتم صاحب یقین شد
حقیقت با چنین فرو شجاعت
که بخشیدستمان حق این سخاوت
ندیدم در جهان من مثل منصور
نه بیند نیز کس تا نفخهٔ صور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به گفتگو با عبدالله میپردازد و از درک عمیق خود نسبت به رازهای هستی و حقیقت صحبت میکند. او خود را به عنوان خضر نبی معرفی میکند و به هدایت و علم بیپایان خود اشاره میکند. شاعر بیان میکند که او در هر momento در حال مشاهده و درک عمیق است و به حقایق پنهان پی برده است. او همچنین به مقایسه خود با شخصیتهای بزرگی چون موسی و منصور میپردازد و بر این نکته تاکید میکند که تنها عاشقان میتوانند به درک واقعی از رازها برسند. متن به نوعی بررسی عمیق از وجود و ارتباط با خدا و هدایت الهی است.
هوش مصنوعی: او به من پاسخ داد و گفت که اکنون عبد الله از اسرار محبوبش مطلع شده است.
هوش مصنوعی: تو بندگی میکنی و من به رازهای عمیق آگاه هستم؛ تو در مسیر سیر و سلوک هستی و من در مقام مشاهده و آگاهی قرار دارم.
هوش مصنوعی: امشب در اینجا وضعیت من مشخص شده است، نه جانی را میبینم و نه به خاطر یارم خود را تحت فشار قرار میدهم.
هوش مصنوعی: من همان خضر نبیام که در مسیر هدایت قرار دارم و خداوند به من حقیقت سعادت را عطا کرده است.
هوش مصنوعی: ما در حقیقت دارای علمی هستیم که بدون هیچ چون و چرایی میتواند ما را در زمانهای مختلف و به طور مداوم راهنمایی کند و به ما نشان دهد.
هوش مصنوعی: تمامی جهان تحت تسلط و قدرت اوست و او به من همه چیز را عطا کرده و بخشیده است. اوست که تمام وجود و امکانات را در اختیار من قرار داده است.
هوش مصنوعی: گاهی در جمع و در میانه افراد هستم و لحظات شادی را تجربه میکنم، و گاهی هم احساس تنهایی و سکون دارم.
هوش مصنوعی: من از حقیقت خود به دور افتادهام و در جهانی خشک و بیروح سفر میکنم.
هوش مصنوعی: دست من افتاد و یقین دارم که از پیامبران هستم، زیرا از پروردگارم هدایت یافتهام.
هوش مصنوعی: خداوند در آغاز، توجه خاصی به ما داشت و به ما هدیه داد که هرجا که اراده کنیم، یار و همراه ما حاضر باشد.
هوش مصنوعی: قطعاً هیچکس نمیتواند راز من را درک کند، واقعیت این است که ما در این دنیا به تنهایی و بدون درک دیگران زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: هیچکس جز عاشق نمیتواند حقیقت کلام من را درک کند. در اینجا هیچ کس دیگر نمیتواند به این حقیقت دست یابد.
هوش مصنوعی: در این تنهایی و سکوت، به تماشا و تأمل پرداختم و احساس کردم که به واقعیت و حقیقت نزدیکتر شدهام.
هوش مصنوعی: لحظهای خوش حال بودی و از آن لذت بردی، اما سپس تمام آن لحظه را فراموش کردی.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، هیچ چیزی از وجود آدمی و جهان نمیتواند در یک جا جمع شود و جا بگیرد.
هوش مصنوعی: همه مردان در این لحظه به رازهای درون خود نگاهی میکنند و محبوبشان را دوباره در خاطر میآورند.
هوش مصنوعی: در اینجا، من مردان را میبینم که نفس و حیاتشان از اینجا برمیخیزد و در واقع میتوان گفت که نفس آنها به اینجا تعلق دارد.
هوش مصنوعی: تو لحظهای زندگی میکنی و دلتنگیهای من همچنان ادامه دارد، اما در نهایت باید به زندگی ادامه دهی.
هوش مصنوعی: اما وقتی که دم منصور نبود، او در جهان شناخته شده نبود.
هوش مصنوعی: هرگز در هیچ کجای دنیا ندیدم که کسی همچون او به عظمت و زیبایی بیافریند. دم او، یعنی لحظهای که او در آن وجود دارد، از همهچیز فراتر است.
هوش مصنوعی: دل کسی وجود دارد که در آن لحظه هیچکس به رازی که در وجود معشوق است، اطمینان ندارد و او به حقیقت جانان میپردازد.
هوش مصنوعی: لحظهای وجود دارد که حقیقت از آن لحظه آشکار میشود و این حقیقت از جانب او بیان شده و از او شنیده شده است.
هوش مصنوعی: همهٔ نفسها در حضور او ناپدید شده و در یک نفس به هم آمیختهاند، چه از زمان آدم تا به حال.
هوش مصنوعی: در اینجا حقیقت به وضوح نمایان است و او در جهان به ما میگوید که با حق روبهرو هستیم.
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح میتوانم بگویم که خدایی در این مکان وجود دارد که انبیا و اولیای الهی آن را نشان دادهاند.
هوش مصنوعی: شخصی مانند من که در واقع به مانند خضر، مسئول هدایت و نشان دادن مسیر در دریای راههای مختلف معنوی است.
هوش مصنوعی: وقتی او را دیدم، از حق سؤال کردم، و او به سرعت جوابم را داد و مرا به آواز درآورد.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که اگر بخواهی به حق و حقیقت برسید، باید از من بپرسی؛ زیرا در این جهان، غیر از من، کسی را نمیتوانی پیدا کنی که به شما در پیدا کردن حقیقت کمک کند.
هوش مصنوعی: ای خضر عالم، اگر به دنبال راز و رمزها هستی، باید به ذات خداوند توجه کنی.
هوش مصنوعی: کسی مانند من که موسی (پیامبر) برای بیان رازها و معانی عمیق نتوانست، اینجا به من نشان داد.
هوش مصنوعی: هر چند که تو خود را به من نشان دادی، اما در واقع او که نزد من بود، از رازهای عمیق و کل آگاهی داشت.
هوش مصنوعی: با اینکه دیگران نیز در کنارم بودند، اما هیچکدام از آنها نتوانستند به اندازه من بر راز او آگاه شوند و نمایان شوند.
هوش مصنوعی: من به دنیای راز و رمزها پرداختم، ولی موسی از این اسرار آگاهی نداشت. این رازها در واقع رازهای بزرگ جهان هستند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که وقتی که به صحبتهای او گوش میدهم و آنها را مینویسم، ناگهان به عمق وجود او پی میبرم و از آن لحظه عبور میکنم.
هوش مصنوعی: از حقیقت گفتوگوی او گذشتهام، زیرا نزدیکی او بیشتر از آنچه در کلامش بود، حس میشود.
هوش مصنوعی: در این جهان، ما یک دانایی خاص داریم که از سوی خداوند به ما عطا شده است و همین دانایی به ما یقین میدهد که تنها معبود ما اوست.
هوش مصنوعی: زمانی که او در برابر چشمان ما به اسراری پی برد، صحبت کردنم با او به یقین و یقینداری تبدیل شد.
هوش مصنوعی: حقیقت به ما شجاعت خاصی بخشیده است و ما باید قدردان این بخشندگی باشیم.
هوش مصنوعی: در جهان کسی مانند منصور ندیدم و تا زمانی که نفخهٔ صور دمیده نشود، هیچکس نیز او را نخواهد دید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.