بکنج خلوت دل باش ساکن
که تا باشی ز هر آفات ایمن
بکنج خلوت دل گرد واصل
تو در خلوت بکن مقصود حاصل
بکنج خلوت دل راز میجوی
همان گم کردهٔ خود باز میجوی
بکنج خلوت دل یار میبین
یقین بیزحمت اغیار میبین
بکنج خلوت خود در یکی باش
تو ذات صرف اینجا بیشکی باش
بکنج خلوت دل جوی جانان
که بنماید رخت ناگاه سلطان
چو درخلوت سرای جان درآئی
حقیقت بنگری دید خدائی
به از خلوت مدان اینجا حقیقت
حضوری جوی بی عین طبیعت
به از خلوت مدان گر راز دانی
که درخلوت رسد سر معانی
به از خلوت چه باشد نزد عشاق
که در خلوت شدند ایشان یقین طاق
حضور خلوت از بازار خوشتر
حقیقت زندگی با یار خوشتر
حضور خلوت اینجاگه طلب کن
دلت با جان حقیقت با ادب کن
حضور خلوت عشاق در یاب
ازین عین دوئی خود طاق دریاب
دمی با یار به اندر خلوت دل
به از بغداد و مصر و چین و موصل
دمی با یار اندر خلوت عشق
کزویابی حقیقت قربت عشق
دمی با یار به ازملک عالم
چه میگوئی چه میجوئی در این دم
بخلوت جوی یار خویشتن باز
گذر کن هان ز جسم و جان و تن باز
بخلوت یک زمان بنشین تو فارغ
که در خلوت شوی ای شیخ بالغ
حضور خلوتست اینجای بنگر
توی در خلوت یکتای بنگر
نموددوست درخلوت عیانست
که درخلوت یقین دیدار جانست
بسی در خلوت اینجا چله دارند
هوای صورتی در کله دارند
نیرزد خلوت ایشان پشیزی
چنین گفتست با من آن عزیزی
که در خلوت نشستن آن نشاید
که جز جانان نه بیند دید باید
هوای غیر نبود در درونش
بجز یک سیر نبود در درونش
بجانان ذات او قائم نماید
نمود او یقین دایم نماید
چنان دست از همه عالم بشوید
که جز اسرار با جانان نگوید
اباجانان دمادم گوید او راز
که تا جانان کند اورا سرافراز
ابا جانان چنان باشد یگانه
که با جانان بماند جاودانه
ابا جانان چنان مشتاق باشد
که در جانان حقیقت طاق باشد
ابا جانان شودیکتای جانان
ز پنهانی بود پیدای جانان
ابا جانان بود یکتای این جا
یکی بیند همه ذرات اینجا
حضور جان و دل دارد چنان گم
که باشد بیگمان مانند قلزم
حضورش از یکی آید پدیدار
شود در هر دو عالم صاحب اسرار
حضورش بیشکی در یک نماید
ز دید عشق ما پیدا نماید
همه چیزی ازو یکتا بود کل
ز دید عشق ناپیدا بود کل
از اول تا به آخر یار بیند
یکی اندر یکی دیدار بیند
بجز یکی نداند در حقیقت
بجای آرد همه شرط شریعت
اگر بیشرع آید فرع دانش
بجز زندیق در این سر مخوانش
اگر بسپارد اینجا گه ره شرع
بخلوت در بیابد مرشه شرع
چنین کردند اینجا پاکبازان
ره تحقیق جسته کارسازان
حقیقت چون در خلوت نشینی
یقین باید که جز یکی نه بینی
بشرع احمد اینجا پاکدل باش
تو اندر پاکبازی یاب نقاش
حضور خلوت از روی زمین به
ز ذات کل یقین عین الیقین به
چو در خلوت نشینی پیشه سازی
ز ذات کل حقیقت سرفرازی
نه اندر بند آن باشی که آن دست
ترا بوسند درخلوت جهان دست
بت ره باشی آن دم نزد جانان
کجا بستانی آنگه مرد جانان
بت خود بشکن از دیدار بیشک
ز جانان باش برخوردار بیشک
حقیقت بت ترا مر دوست آمد
از آن مغزت حقیقت پوست آمد
که خود را دوست داری در برخلق
همی ترسی تو از خیر و شر خلق
اگر از عین دنیا این تمامت
که خواهی تا بماندنیک نامت
بنام وننگ اینجا در نمازی
تو پنداری که بیشک کارسازی
بنام وننگ جانت رفت بر باد
کجا بینی تو ذات خویش آباد
بنام و ننگ در مکری بمانده
ز سرّ عشق یک نکته نخوانده
بنام وننگ میخواهی بسربرد
بنام و ننگ خواهی بیخبر مرد
ز ننگت چیست چون نامی نداری
بجز حسرت دگر کامی نداری
تو از بهر ریای خلق تحقیق
بپوشیدی حقیقت دلق تحقیق
یقین دلق تو زنار است اینجا
ابا تو لایق نار است اینجا
بسوزان دلق آنگه خود بسوزان
تو نام نیک را و بد بسوزان
اگر رویت حقیقت در خدایست
ابا اوباش کو خود رهنمایست
چرا در بند خلقی بازمانده
در آن خلوتسرای راز مانده
طمع یکبارگی باید بریدن
ز خلق آنگه جمال شاه دیدن
طمع زین ناگهان آخر ببر تو
شنو این نکتهای همچو در تو
طمع زینها ببر اینجا به تحقیق
که به زینت ندیدم هیچ توفیق
بکار تو کجا آیند اینان
کجاکار تو بگشایند اینان
همه درمکر و زرق ونام و ناموس
بمانده درنهاد خود بافسوس
همه مردار و هم مردار خوارند
یقین میدان که چون مردار خوارند
دلم بگرفت شیخ از دید دو نان
از آن میگویمت اینجا ببرهان
طمع زینها بیکباره بریدم
که تا اینجا یقین جانان بدیدم
طمع زینها بریدم در خدائی
که تادیدم وصال خود نمائی
طمع زینها بریدم در حقیقت
سپردم آنگهی راه شریعت
طمع ببریدهام از هر دو عالم
که تا میگویم این سر دمادم
بجز حق این همه باطل شناسم
از اینان کی در این معنی هراسم
بجز حق این همه خار جهانند
که چون سگ هر نفس هر سو جهانند
اوائل این چنین دیدم حقیقت
از اینان ذات بگزیدم حقیقت
چوذات حق در ایشانست موجود
مرا آن ذات بد از جمله مقصود
همه دارند لیکن چون ندارند
حقیقت آمده بیچون ندارند
اگر دارند اما این حقیقت
حقیقت شیخ حق است ای رفیقت
ابا دارند اما این حکایت
حقیقت شیخ دور است از شکایت
مرا مقصود ازین گفتار آنست
که شرع اندر میان ذات جانست
شریعت گفتمت تا راز دانی
حقیقت ذات ایشان باز دانی
که چندی در میانه این چنیناند
گمان در پیش کرده بییقیناند
بسی دیدم ملامت من از اینان
ولیکن خاطر اسرار بینان
درین ره مر مرا داده است تحقیق
همی بینم دراینجا اهل توفیق
مرا کار است با ایشان حقیقت
چه کارم شیخ با اهل طبیعت
همه در ذات یکی مینماید
ولیکن گفتن ایشان را نشاید
مر این اسرار ای شیخ جهان تو
همی گویم که هستی در میان تو
نمیدانند هر چندی سر از پای
رموز ما در اینجا گاه بگشای
سراپای حقیقت دیدهام من
همه کون و مکان گردیدهام من
حقیقت دیدهام هم مغز و هم پوست
اگرچه در حقیقت این همه اوست
بنور حق مزین شرع بشناس
ز حق مراصل را با فرع بشناس
همه زین کار هانه رخ نمودند
به هر صورت یقین ما را نمودند
نظام کار عالم ار بدانست
که نیکان راعیانی در عیانست
چنین افتادهٔ از شرع در فرع
که تا تو بازدانی اصل با فرع
کمال شرع از آن تحقیق دارد
که ذات مصطفی توفیق دارد
ابوجهل لعین باشد چو احمد؟
حقیقت مصطفی نیکست و او بد؟
کجا فرعون باشد همچو موسی
که او حق بدفراز طور سینا
کجا نمرود ابراهیم باشد
کزین معنی حقیقت بیم باشد
تو و شیخ کبیر اینجا یکی اید
حقیقت ذات بیچون بیشکیاید
که ره بسبودهاید اندر خدائی
شما را می نهبینم در خدائی
چنین افتاد سرّ عشقبازی
مدان اسرار ما شیخا ببازی
از اول عزلتی خوش داشتم من
ز عزلت بهرهها برداشتم من
ز عزلت یافتم سر کماهی
ز خلوت یافتم دید الهی
ز عزلت یافتم اسرار بیچون
مرا بخشیده او اسرار بیچون
ز عزلت یافتم اسرارها کل
از آنم در همه دیدارها کل
ز عزلت در درون خلوت دل
شدم ای شیخ در دیدار واصل
ز عزلت جوی شیخ و یار خودبین
بخلوت جملهٔ اسرار خود بین
تو عزلت جوی و در عین الیقین شو
در اینجا در حقیقت پیش بین شو
اگر عزلت گزینی همچو عنقا
تو در خلوت شوی ای شیخ یکتا
اگر عزلت گزیدی درخودی تو
برون آیی ز نیکی و بدی تو
اگر عزلت گزینی در عیانت
نماید دید بیشک دید جانت
اگر عزلت گزینی صاحب درد
شوی درخلوت ای شیخ جهان فرد
اگر عزلت گزینی همچو عشاق
شوی ای شیخ عالم همچو من طاق
اگز عزلت گزینی همچو مردان
حقیقت ذات خود را فرد گردان
به از عزلت گزینی از سر درد
نمانی جاودان از جان جان فرد
اگر عزلت گزینی در لقایت
نماید رخ حقیقت جانفزایت
حقیقت جوی عزلت تا توانی
که چون عزلت کنی این خود بدانی
حقیقت جوی عزلت همچو مردان
ازینان خویشتن آزاد گردان
حقیقت دردسر میدان تو دنیا
ز دنیا عزلت دیدار مولا
ز دنیا حظ روح خویش بردار
عیان فتح و فتوح خویش بردار
تمامت انبیاء در عزلت خویش
حقیقت یافته از قربت خویش
چو میدیدند کین دنیای ناساز
نخواهد بود با کس نیز دمساز
کناره زین جهان کردند ایشان
که سودی نیست زینجای پریشان
حقیقت سوددنیا چیست طاعت
به از این نیست این عین سعادت
چو دنیا کنده پیر گوژپشتست
بسا پرورده و آنگه بکشتست
تو ازدنیا چه خواهی برد آنجا
که بیشک تو نخواهی مرد آنجا
جهان و هرچه در روی جهان است
همه از ذات حق عکسی عیان است
جهان بیوفا نوری ندارد
دمی بیماتم او سوری ندارد
بلا و محنت است این دار دنیا
که شد از عشق برخوردار دنیا
جهان بیگانهٔ دان در ره عشق
اگر هستی حقیقت آگه عشق
جهان بیگانهٔ چون آشنایست
وفا از وی مجو که بیوفایست
جهان بیگانهٔ مردار خواراست
بنزدعاشقان مردار، خوار است
جهان بیگانهٔ پر درد و رنج است
بنزد عاشقان خوان سپنج است
جهان بیگانه دان ای شیخ اینجا
در آن دیوانهٔ دان شیخ اینجا
جهان بگذار شیخ و در نهان شو
چو کردی پشت بر وی جان جانشو
جهان بگذار شیخ و راستی کن
ز دید او نظر در کاستی کن
جهان بگذار تا جاوید گردی
تو در عین عیان خورشید گردی
جهان بگذار همچون عاشقان تو
چه میجوئی به آخر زین جهان تو
جهان بگذار تا رویت نماید
مکن گوشت بوی کویت نماید
جهان بگذار ای شیخ جهان بین
جهان چبود خداوند جهان بین
جهان بگذار و در حق پیش بین گرد
که تا مانی تو در عین الیقن فرد
جهان بگذار و در یکی قدم زن
وگرنه در ره مردان قدم زن
ره مردان طلب مانند مردان
طلب کن علم و بگذر زینجهان هان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری درباره خلوت و عزلت است که به اهمیت تأمل و جستجوی درون و حقیقت میپردازد. شاعر از خواننده میخواهد تا در خلوت دل ساکن شود و از آفات دنیا محفوظ بماند. او تأکید میکند که در این خلوت میتوان به رازهای عمیقتر و یار حقیقی دست پیدا کرد. نتیجهگیری این شعر نشاندهنده آن است که با گسستن از دنیای مادی و توجه به درون، میتوان به حقیقت زندگی و ارتباط واقعی با خدا رسید. شاعر به کسانی که در جستجوی عشق و حقیقت هستند، توصیه میکند که از دنیا جدا شوند و در خلوت خود با جانان، رازهای عمیق هستی را کشف کنند.
هوش مصنوعی: در گوشهای از دل خود آرام بگیر و سکونت داشته باش تا از هر آسیبی در امان باشی.
هوش مصنوعی: در گوشههای آرامش قلبت، به خودت بپرداز و در تنهاییات به هدفهایی که داری، برس.
هوش مصنوعی: در خلوت دل خود، به دنبال رازهایی برو که همان گمشدهای است که باید دوباره پیدا کنی.
هوش مصنوعی: در گوشهٔ دل، یار را بیزحمت میبینم، در حالی که از دگران خبری نیست.
هوش مصنوعی: در گوشهی تنهاییات، تنها و پاک باش و به خودت متمرکز باش.
هوش مصنوعی: به گوشهای از دل خود برو و با درونت خلوت کن تا ناگهان چهره محبوبت را ببینی که مانند یک سلطان نمایان میشود.
هوش مصنوعی: وقتی وارد دل و دنیای درونی خود میشوی و در تنهایی خود تأمل میکنی، حقیقت را میبینی و به عینیت خداوند پی میبری.
هوش مصنوعی: بهتر است که این مکان را از تنهایی و جدایی ندانیم، زیرا در اینجا میتوان حقیقتی را که در حال حاضر وجود دارد، زیر نظر داشت، بیآنکه به ویژگیهای طبیعی آن توجه کنیم.
هوش مصنوعی: تنهایی را کمتر از آنچه هست بدان، چون اگر به اسرار آگاه باشی، در خلوت عمیقتر میتوان مفاهیم واقعی را دریافت.
هوش مصنوعی: اگر عشق در خلوت باشد، چه فضایی میتواند شگفتانگیزتر از آن باشد؟ چرا که در آنجا، عاشقان به یقین به احساسات عمیقتری دست مییابند.
هوش مصنوعی: زندگی کنار یار و در فضایی آرام و خصوصی، از همه شلوغیها و هیاهوهای بازار خوشایندتر است.
هوش مصنوعی: در این مکان تنها و آرام، خواستههای دلت را جستجو کن و روح خود را با صداقت و احترام پرورش ده.
هوش مصنوعی: حضور عاشقان را در لحظات خلوت درک کن و از این دوگانگی خود فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: لحظهای در کنار عشق، در فضایی صمیمی و دور از دیگران، برایم از زندگی در تمام شهرهای بزرگ و معروف دنیا، ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: لحظهای با معشوق در تنهایی عشق بگذران که از او حقیقت نزدیکی به عشق را درمییابی.
هوش مصنوعی: لحظهای با محبوب بودن، از تمام دنیا بهتر است. در این لحظه، چه چیزی میخواهی و چه چیزی برای تو اهمیت دارد؟
هوش مصنوعی: در خلوت و تنهایی، به یاد یار خود باش و از قید جسم و جان فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: در گوشهای آرام و بیسر و صدا چند لحظهای استراحت کن تا بتوانی به عمق خود توجه کنی و به درک بهتری از زندگی و خودت برسید.
هوش مصنوعی: در اینجا، به یک مکان آرام و شخصی اشاره شده است که در آن میتوان به خوبی و بدون حواسپرتی به درون خود و تفکرات عمیقتر نگریست. این مکان خاص، فضایی است که میشود در آن به دقت به خود و تجربیات یکتا نگاه کرد و از شلوغیهای بیرونی فاصله گرفت.
هوش مصنوعی: در تنهایی و خلوت، وجود دوست به وضوح و روشنی نمایان است، زیرا در آن زمان است که میتوان به حقیقت و روح واقعی او پی برد.
هوش مصنوعی: بسیاری در این جا به تنهایی کمیتههای خاصی تشکیل دادهاند و در ذهن خود مشغول رویا و خیال پردازیهایی هستند.
هوش مصنوعی: این محفل و جمع آنها برای من ارزشی ندارد، چون کسی که برای من عزیز است، چنین سخنانی را میزند.
هوش مصنوعی: در تنهایی و خلوت نشستن، تنها باید به یاد محبوب و جانان بود و جز او را نباید دید یا به یاد آورد.
هوش مصنوعی: در درون او هیچ گونه تمایل یا احساس به غیر وجود نداشت، تنها یک حرکت یا جریان بود.
هوش مصنوعی: وجود او به جانها حیات میبخشد و وجودش باعث یقین و اطمینان دائمی میشود.
هوش مصنوعی: به طور کامل از تمام چیزهای دنیا دوری کن تا تنها با معشوق خود راز و نیاز کنی و چیزی نگوید.
هوش مصنوعی: پدران همواره به او میگویند رازهایی را که باعث میشود محبوبش را سرافراز و بزرگ کند.
هوش مصنوعی: عشق و محبت به معشوق به قدری عمیق و واقعی است که فرد میخواهد تا ابد در کنار او باقی بماند.
هوش مصنوعی: عشق به معشوق به اندازهای عمیق و شدید است که حتی در دل معشوق نیز حقیقت عشق به وضوح و روشنی نمایان است.
هوش مصنوعی: دوست محبوب وقتی که از دور نظر میکند، گویی رازهایی در دل او وجود دارد که پنهان مانده، اما در عین حال وجودش برای دیگران روشن و آشکار است.
هوش مصنوعی: در این مکان، وجودی است که بینظیر است و همه موجودات و ذرات اینجا، او را مشاهده میکنند.
هوش مصنوعی: حضور روح و قلب او به قدری عمیق و پررنگ است که میتوان آن را به دریا تشبیه کرد؛ چرا که این حضور به طور کامل حس میشود، مانند آبهای عمیق و ناشناخته یک دریا.
هوش مصنوعی: حضور او از یک منبع ظهور میکند و در هر دو جهان، صاحب اسرار و دانش است.
هوش مصنوعی: حضور او به وضوح نشان میدهد که عشق ما چگونه در دل او نمایان شده است.
هوش مصنوعی: همه چیز از او یکپارچه و واحد است، اما به خاطر عشق، مسائل و واقعیتها ناپیدا و قابل مشاهده نمیشوند.
هوش مصنوعی: از آغاز تا پایان، یار به یکدیگر مینگرند و در هر لحظه دیداری را تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: جز یک نفر، هیچکس نمیداند که در واقعیت چیست و همه تنها ظاهر قوانین و شرایط دینی را رعایت میکنند.
هوش مصنوعی: اگر کسی بدون توجه به اصول شرع و قوانین دینی وارد بحث شود، به جز افراد بیاعتقاد و نادرست، نباید او را بشنویم یا با او گفتگو کنیم.
هوش مصنوعی: اگر در اینجا به راه شرع توجه کنی و با دل آرام در خلوت خود به آن بپردازی، میتوانی هدایت و راهنمایی در دین را بیابی.
هوش مصنوعی: در این مکان، راست قامتان و جویندگان حقیقت، تلاش کردند تا به نتایج مثمر ثمر برسند.
هوش مصنوعی: وقتی که در تنهایی و خلوت به حقیقت فکر کنی، باید مطمئن باشی که چیزی جز یک واقعیت آشکار وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به دستورات و اصول اسلامی پایبند باش و در این راه با دل پاک زندگی کن، تا در هنر خوب بودن و نیکوکاری خود را نشان دهی.
هوش مصنوعی: حضور و درک واقعی ما از چیزی که در این دنیا وجود دارد، از خود ذات کل و حقیقت مطلق، واضحتر و روشنتر است.
هوش مصنوعی: وقتی در تنهایی و آرامش به کار و حرفهات میپردازی، به اصل و حقیقت واقعی نزدیکتر میشوی و به مقام و افتخاری دست مییابی.
هوش مصنوعی: تو نباید در بندی باشی که در خلوت عالم، دست تو را ببوسند.
هوش مصنوعی: اگر در آن لحظه که به محبوب نزدیک میشوی، از خود بیخود بشوی، پس چه فایده دارد که آنجا را بهشت بنامی.
هوش مصنوعی: بت خود را از دیدار بشکن، زیرا قطعا از جمال محبوب بهرهمند خواهی شد.
هوش مصنوعی: دوست واقعی تو حقیقتی است که از باطن و ذهن تو نشأت میگیرد، در حالی که آنچه که به ظاهر و ظواهر مربوط میشود، تنها پوستهای از آن حقیقت است.
هوش مصنوعی: تو به خاطر محبت به خودت، از رفتار و نظر دیگران نسبت به خودت میترسی و نگران هستی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی نام نیکی از خود به جا بگذاری، باید از دنیا و زرق و برق آن بگذری و تنها به معنای واقعی زندگی توجه کنی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در این مکان، وقتی در حال نماز هستی، تصور میکنی که بهراستی اقدامات مؤثری انجام میدهی.
هوش مصنوعی: با نام و ننگی که جانت را به باد داد، کجا میتوانی خودت را در آسایش و آرامش بیابی؟
هوش مصنوعی: با نام و ننگ در فریب و نیرنگ باقی ماندهام، چرا که هنوز از راز عشق نکتهای را نخواندهام.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی با نام و افتخار زندگی کنی، باید از نام و افتخار بیخبر باشی، زیرا حقیقتاً زندگی درگیر این مسائل است.
هوش مصنوعی: تو که نامی از خود نداری و فقط حسرت به دل داري، از شرم چه چیزی در دل داری؟
هوش مصنوعی: تو به خاطر نشان دادن به مردم، حقیقت خود را پوشاندهای و ظاهری ساختهای.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در این مکان، اعتبار و ارزش واقعی تو بهقدری بالاست که حتی آتش هم به تو نمیرسد و تو از خطرات و سختیها در امان هستی. در واقع، لباس و زینت تو نشاندهندهای از قدرت و جذبهات است.
هوش مصنوعی: کاری کن که خوبیها و بدیهای خود را از بین ببری، ابتدا ظاهر فریبنده یا ناپسند را کنار بزن، سپس به حقیقت درونیات بپرداز و آن را بسوزان.
هوش مصنوعی: اگر چهرهات حقیقتی از خداست، پس چه نیازی به راهنمایی دیگران داری؟
هوش مصنوعی: چرا هنوز در میان مردم گرفتار و اسیر شدهای، در حالی که در آن مکان رازآلود و خصوصی قرار داری؟
هوش مصنوعی: برای دیدن زیباییهای شاه، باید یکباره از دلبستگی به مردم فاصله گرفت.
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که به طور ناگهانی، خواهش و آرزو را کنار بگذاری. این نکتهای را بشنو که مانند یک در درون توست.
هوش مصنوعی: از این زیباییها دل ببند، زیرا بهوضوح دیدهام که زینت و زیبایی هیچگونه موفقیتی به همراه نداشته است.
هوش مصنوعی: این افراد که در کار تو هستند، کجا به تو میرسند و چگونه میتوانند کار تو را به سرانجام برسانند؟
هوش مصنوعی: همهی انسانها در دام فریب، تظاهر، شهرت و شرافت خود گرفتار شدهاند و این موضوع باعث تاسف و ناراحتی است.
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که غیرمفید و بیارزش هستند، به نوعی در زمرهی چیزهای مرده قرار میگیرند. همچنین کسانی که از این چیزها بهره میبرند نیز، در حقیقت به نوعی به این بیارزشی وابستهاند. پس واضح است که وقتی خود این افراد به این مردهها وابستهاند، ارزش چندانی ندارند.
هوش مصنوعی: دلم از دیدن دو نان، به خاطر رفتار شیخ ناراحت شد. میخواهم این موضوع را به تو بگویم تا برهان و دلیلش را بیاوری.
هوش مصنوعی: من ناگهان از تمام آرزوهای خود دست برداشتم، زیرا تا این لحظه، به حقیقت محبوب خود رسیدهام.
هوش مصنوعی: من از آرزوها و امیدهای دنیوی بریدهام، چون خداوندی را میشناسم که وقتی او را میبینم، به وصال و نزدیکیاش دست پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: من از این خواستهها و تمایلات دست کشیدم و در حقیقت به معنای واقعی، خود را به مسیر درست و قوانین الهی سپردم.
هوش مصنوعی: من از همه چیز و هر دو جهان دست کشیدهام، چون هر بار که دربارهاش صحبت میکنم، دل و ذهنم مشغول میشود.
هوش مصنوعی: جز حقیقت، چیزهای باطل دیگر را میشناسم و از این افراد در این مورد ترسی ندارم.
هوش مصنوعی: به جز حقیقت، این همه مشکلات و دردها، مانند سگی هستند که هر لحظه در اطراف ما حضور دارند و میگردند.
هوش مصنوعی: در ابتدا چنین مشاهده کردم که حقیقت از این افراد جدا شده است.
هوش مصنوعی: حق در وجود آنها حاضر است و من در جستجوی آن ذات هستم که برای من بسیار مهم و مقصود است.
هوش مصنوعی: همه چیز در دنیا وجود دارد، اما چون حقیقت را نمیشناسند، در واقع هیچ ندارند.
هوش مصنوعی: اگرچه برخی ممکن است داشتههای خود را اینگونه نشان دهند، اما این حقیقتی است که شیخ حق به آن اشاره دارد، ای دوست من.
هوش مصنوعی: آنها (آدمها) از ابراز نارضایتی و گلایه دارند، اما داستان زندگی شیخ به گونهای است که او از شکایت و اعتراض دور است.
هوش مصنوعی: منظور من از این سخن این است که قوانین و دستورات دینی در واقع بخشی از ماهیت روح و جان انسان هستند.
هوش مصنوعی: اگر به تو قوانین و اصول دینی را بگویم، میتوانی به عمق و حقیقت وجود آنها پی ببری.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که برخی افراد در وسط کار، بر اساس گمان و شک و تردید، صحبت میکنند و به یقین نمیرسند.
هوش مصنوعی: من بارها از این افراد مورد انتقاد قرار گرفتم، اما در درونم رازهایی وجود دارد که فقط افراد خاصی قادر به درک آنها هستند.
هوش مصنوعی: در این مسیر، تحقیق و پژوهش مرا به نتیجهای میرساند و در اینجا افرادی را میبینم که از موفقیت برخوردارند.
هوش مصنوعی: من به دنبال حقیقت هستم و کارم با آن دسته از افراد که فقط به دنیای طبیعت و ظاهر امور مشغولاند، نیست. شیخ و اهل طبیعت چه ارتباطی با من دارند؟
هوش مصنوعی: همه افراد در اصل و ذات خود یکسان به نظر میرسند، اما بیان این مطلب جایز نیست و نباید به زبان آورد.
هوش مصنوعی: ای شیخ، من این اسرار را به تو میگویم که تو نیز خود در قلب این موضوع قرار داری.
هوش مصنوعی: آنها نمیدانند که هر از گاهی در اینجا اسرار ما را فاش میکنیم.
هوش مصنوعی: من تمام حقیقت را به خوبی مشاهده کردهام و در تمام جهان و مکانها گشتی زدهام.
هوش مصنوعی: من عمق و ظاهر را همزمان دیدهام، گرچه در واقعیت همهی اینها تنها یک حقیقت واحد است.
هوش مصنوعی: با نور حقیقت آراسته شو و شریعت را به درستی بشناس، ارتباط بین اصول و فروع دین را درک کن.
هوش مصنوعی: همه از این کار به نوعی واکنش نشان دادند و با هر ظاهر و شکلی، ما را به یقین رساندند.
هوش مصنوعی: اگر نظام کار جهان میدانست که نیکان در ظهور و نمایان هستند، به طور قطع تلاش بیشتری برای هدایت و راهنمایی آنها میکرد.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که به قدری مسائل جزئی از قوانین و اصول دینی و فقهی پیچیده شده و به هم وابستهاند که اگر تو بر پایهٔ همان جزئیات عمل کنی، ممکن است اصل و بنیان آن مسائل را گم کرده و فراموش کنی. به عبارت دیگر، باید درک درستی از اصول اولیه داشته باشی تا به درستی از جزئیات پیروی کنی.
هوش مصنوعی: کمال و کامل بودن شریعت به این بستگی دارد که وجود مبارک پیامبر اسلام دارای توفیق و هدایت الهی است.
هوش مصنوعی: آیا ابوجهل نفرین شده میتواند برابر با احمد باشد؟ حقیقت محمد(ص) خوب است و ابوجهل بد است؟
هوش مصنوعی: کجا کسی مثل موسی پیدا میشود که بتواند حق را با قوت و شجاعت به نمایش بگذارد، مانند زمانی که موسی بر کوه سینا رفت؟
هوش مصنوعی: اینجا جایی نیست که نمرود بتواند ابراهیم را بیابد، زیرا از این حقیقت ترس دارد.
هوش مصنوعی: تو و شیخ بزرگ در اینجا یکی هستید، زیرا حقیقت ذات شما بدون هیچ کم و کاستی با هم یکی است.
هوش مصنوعی: شما در مسیر الهی قرار دارید و من شما را در مقام خدایی میبینم.
هوش مصنوعی: عشق و دلدادگی دارای رازی عمیق است، پس ای شیخ، اسرار ما را نادیده نگیر و دست کم نگیر.
هوش مصنوعی: من از همان ابتدا از تنهایی لذت میبردم و از این تنهایی بهرههای زیادی بردم.
هوش مصنوعی: از تنهایی و انزوا، درک عمیقتری پیدا کردم و در خلوت خود، به مشاهده و فهمی از حقایق الهی رسیدم.
هوش مصنوعی: از تنهایی و دوری از مردم، به رازهایی دست پیدا کردم که هیچ دلیل و منطقی ندارند. او، که به نوعی قدرتی نامشهود دارد، این رازهای بیدلیل را به من ارزانی داشته است.
هوش مصنوعی: از تنهایی به رازهایی دست یافتم که در هر دیدار، همهاش از آن من بود.
هوش مصنوعی: در دلم به دور از دنیا و در تنهایی خودم، به مقام نزدیکی و دیدار با حقیقت رسیدهام، ای شیخ.
هوش مصنوعی: از تنهایی و دوری از دیگران استفاده کن و به درون خود نگاهی عمیق بینداز؛ چرا که در خلوت، تمام رازهای خود را میتوانی کشف کنی.
هوش مصنوعی: از تنهایی و دوری از دنیا استفاده کن و در عین حال به حقیقت و واقعیت پی ببر. در این شرایط، به بینشی عمیق و پیشگویی درست دست پیدا خواهی کرد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی همچون پرندۀ افسانهای (عنقا) به دور از شلوغی و در تنهایی زندگی کنی، ای شیخ منحصر به فرد، باید از جمع و جامعه جدا شوی.
هوش مصنوعی: اگر در تنهایی و انزوا زندگی کنی، در واقع تنها از خودت میتوانی خارج شوی و به خوبیها و بدیهای موجود در وجودت پی ببری.
هوش مصنوعی: اگر به تنهایی نشینی و از دنیای بیرون دوری کنی، بیشک حقیقتی عمیق و جانسوز به چشمانت ظاهر خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر در تنهایی به سر ببری و از دنیا کنارهگیری کنی، در آن حالت به عمق دردهای خود پی میبری، ای شیخ، چرا که به واقع در خلوت میتوان به شناخت و درک بهتری از خود و جهان رسید.
هوش مصنوعی: اگر در انزوا و دور از مردم زندگی کنی، مانند عاشقانی که در عشق غوطهورند، به وضعیتی خواهی رسید که همچون من، احساس تنهایی و آشفتگی خواهی داشت.
هوش مصنوعی: اگر به تنهایی زندگی کنی، مانند مردان حقیقت، باید جوهر وجود خود را به صورت شخصیتی واحد و مستقل درآوری.
هوش مصنوعی: بهتر است که برای دوری از درد و رنج، تنهایی را انتخاب کنی تا اینکه همیشه در رنج و ناراحتی باقی بمانی.
هوش مصنوعی: اگر در گوشهنشینی و دوری از دنیای مادی به سر ببری، حقیقتی که جان تو را تازه و زنده میکند، خود را به تو نشان میدهد.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به حقیقت، تا جایی که میتوانی، به انزوا و دوری از جمع بپرداز. زمانی که این کار را انجام میدهی، خودت متوجه اهمیت آن خواهی شد.
هوش مصنوعی: حقیقتطلبان باید مانند مردان به دور از این افراد باشند و از آنها جدا شوند.
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا، دردسرها و مشکلات خاص خود را دارد و دوری از آن به معنای جدایی از حضور و لطف خداوند است.
هوش مصنوعی: از دنیا بهرهای برای روح خود ببر و پیروزیها و موفقیتهایت را به وضوح شناسایی کن.
هوش مصنوعی: تمام پیامبران در تنهایی و دوری از مردم به حقیقت وجود خود پی بردهاند.
هوش مصنوعی: وقتی میدیدند که این دنیای ناسازگار هیچگاه با کسی همدلی و سازگاری نخواهد داشت،.
هوش مصنوعی: آنها از این دنیا کنارهگیری کردند، زیرا در این مکان بینظم و آشفته هیچ سودی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سود دنیوی در واقع چیست جز اطاعت از خدا که این بهترین نوع خوشبختی و سعادت است.
هوش مصنوعی: اگر به دنیا نگاه کنی، میبینی که بسیاری از افرادی که بزرگ شدهاند و از آنها مراقبت شده، در نهایت به سرنوشت تلخی دچار میشوند و از بین میروند.
هوش مصنوعی: تو در این دنیا چه چیزی میخواهی با خود ببری به جایی که قطعا در آنجا دیگر نمیمری؟
هوش مصنوعی: جهان و هر چیزی که در آن وجود دارد، به نوعی تصویری واضح از حقیقت الهی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: این دنیا وفاداری ندارد و لحظهای از نور و روشنی برخوردار نیست، آنچه در اینجا به نظر میرسد، شادی و سرور واقعی نیست.
هوش مصنوعی: این دنیا پر از مشکلات و سختیهاست که به خاطر عشق به آن آراسته شده است.
هوش مصنوعی: دنیا برای آنکس که به عشق پایبند است، بیگانه و دور است. اگر حقیقت را میشناسی، عشق را هم بشناس.
هوش مصنوعی: دنیا برای ما مانند کسی آشناست، ولی نباید از او انتظار وفا داشت، زیرا او بیوفا است.
هوش مصنوعی: جهان برای کسانی که به زندگی و عشق اهمیت میدهند، بیمعناست. اما برای افرادی که به چالشهای زندگی و عشق به آنها اهمیت نمیدهند، بیارزش و سرشار از ابتذال است.
هوش مصنوعی: دنیا برای عاشقان جایی پر از درد و رنج است و مانند سفرهای است که پر از مشکلات و سختیهاست.
هوش مصنوعی: ای شیخ، بدان که این جهان برای تو غریبه است و در اینجا، دیوانهٔ حقیقت را بشناس.
هوش مصنوعی: دنیا را رها کن و در درون خود پنهان شو، همانطور که وقتی به دنیا پشت میکنی، به روح خود نزدیکتر میشوی.
هوش مصنوعی: دنیا را به شیخ واگذار و خودت راستگو باش؛ از دیدگاه او کمبودها را ببین و به آنها توجه کن.
هوش مصنوعی: این دنیا را رها کن تا برای همیشه زنده بمانی و در عین حال مانند خورشید درخشان شوی.
هوش مصنوعی: دنیا را همانند عاشقان رها کن و بدان که در این جهان، دنبال چه چیزی هستی.
هوش مصنوعی: دنیا را رها کن تا زیبایی تو را نشان دهد، و به صدای آن توجه نکن که فقط بوی تو را میرساند.
هوش مصنوعی: ای شیخ، دنیا را رها کن و به حقیقتی فراتر از آن نظر کن؛ زیرا آنچه در دنیا وجود دارد، در واقع به خداوند وابسته است که به همه چیز آگاهی دارد.
هوش مصنوعی: دنیا را رها کن و به حقیقتی که فراتر از آن است توجه کن تا بتوانی به یقین واقعی دست یابی.
هوش مصنوعی: دنیا را رها کن و فقط یک گام در مسیر خود بردار، وگرنه اگر نمیخواهی، در راه مردان قدم بردار.
هوش مصنوعی: راه و روش مردان جستجو را مانند آنها دنبال کن و در جستجوی علم و دانش برآی؛ در این دنیا از مسائل زائل و گذرا بگذر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.