چنین گفتست نوشروانِ عادل
که گر میری ز درویشی قاتل
ترا بهتر بوَد آن زخمِ شمشیر
که از نان فرومایه شوی سیر
مشو با اهلِ دنیا در ستیزه
که مرداریست و مشتی کِرم ریزه
بیک ره اهلِ دنیا در ریاست
چو کِرمانند در عین نجاست
زر و سیم و قبول و کار و بارت
نیاید در دم آخر بکارت
اگر اخلاص باشد آن زمانت
بکار آید وگرنه وای جانت
بهر چیزی که در دنیا کمالست
یقین میدان که آن در دین وبالست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.