ای دل اندر عشق غوغا چون کنی
خویش را بیهوده رسوا چون کنی
آنچه کل خلق نتوانست کرد
تو محالاندیش تنها چون کنی
دم مزن خون میخور و صفرا مکن
پشهای با باد صفرا چون کنی
تو همی خواهی که دانی سر عشق
کس بدین سر نیست دانا چون کنی
چون تو اندر عشق او پنهان شدی
سر عشقش آشکارا چون کنی
چون تبرا نیستت از خویشتن
پس به عشق او تولا چون کنی
عشق را سرمایهای باید شگرف
پس تو بی سرمایه سودا چون کنی
چون تو را هر دم حجابی دیگر است
چشم جان خویش بینا چون کنی
چون به یک قطره دلت قانع ببود
جان خود را کل دریا چون کنی
غرق دریا گرد و ناپیدا بباش
خویش را زین بیش پیدا چون کنی
چون تو سایه باشی و او آفتاب
پیش او خود را هویدا چون کنی
هر که او پیداست درصد تفرقه است
چون نباشی جمع آنجا چون کنی
چون نکردی خویش را امروز جمع
میندانم تا که فردا چون کنی
مذهب عطار گیر و نیست شو
هستی خود را محابا چون کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و چالشهای آن میپردازد. شاعر از دل میخواهد تا در عشق غوغا نکند و خود را بیهوده رسوا نسازد. او تأکید میکند که آنچه برای دیگران محال است، نباید برای فردی که در عشق است ممکن باشد. اگرچه شخص به دنبال درک عشق است، هیچ کس بهطور کامل نمیتواند به این معرفت برسد. او همچنین بر این نکته تأکید میکند که برای درک عشق، باید از خود فاصله گرفت و خود را ناپیدا کرد و در عین حال به عشق بهصورت عمیق و بدون داشتن حجاب نزدیک شد. در نهایت، شاعر میگوید که باید از وجود خود رها شد و به عشق کامل رسید. این شعر به فهمیدن عشق و اتصالی عمیق به آن دعوت میکند.
هوش مصنوعی: ای دل، در عشق نهتنها باید شگفتزده و پرشور باشی، بلکه نباید خود را به طور بیدلیل رسوا کنی.
هوش مصنوعی: هر چه که همه مردم نتوانستند انجام دهند، تو که فکر میکنی انجام آن غیرممکن است، به تنهایی میتوانی به آن دست یابی.
هوش مصنوعی: سخن نگویید و دم از ناامیدی نزنید، چون به مانند پشهای که در باد میافتد، تنها خود را دچار دردسر میکنید.
هوش مصنوعی: تو میخواهی راز عشق را بدانی، اما هیچکس با این حالت و تفکر نمیتواند به آن پی ببرد. چگونه میتانی آن را بفهمی؟
هوش مصنوعی: وقتی که تو در عشق او پنهان شدهای، چگونه میتوانی عشق خود را بهروشنی نشان بدهی؟
هوش مصنوعی: اگر از خودت جدا نباشی، چگونه میتوانی با عشق او دوست باشی؟
هوش مصنوعی: برای عشق، نیاز به سرمایهای بزرگ و ارزشمند است. پس چگونه میتوانی بدون این سرمایه به عشق ورزی کنی؟
هوش مصنوعی: هر بار که تو پردهای جدید بر روی چشم خود میافکنی، چطور میتوانی چشم دل را باز کنی و حقیقت را ببینی؟
هوش مصنوعی: اگر بتوانی به یک قطره از دل خود قناعت کنی، جان و وجودت را هم میتوانی به اندازهای بزرگ و وسیع مانند دریا تصور کنی.
هوش مصنوعی: در دریای بزرگ زندگی غرق شو و خود را از این بیشتر آشکار نکن، وقتی که چه میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی تو برای او همچون سایهای هستی و او همان آفتاب، چگونه میتوانی خود را در حضور او نشان دهی؟
هوش مصنوعی: هر که در آنجا حضور دارد، در واقع منجر به تفرقه میشود. چون تو در آنجا نباشی، همان جمع نیز به هم میپیوندد.
هوش مصنوعی: اگر امروز خودت را جمع و جور نکنی، فردا نمیدانم چه پیش خواهد آمد.
هوش مصنوعی: به دنبال یادگیری و درک آموزههای عطار باش و از دلبستگی به ذات خود دوری کن، چرا که این کار باعث باز شدن افقهای جدید و تجربههای عمیقتر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.