برخاست شوری در جهان از زلف شورانگیز تو
بس خون که از دلها بریخت آن غمزهٔ خونریز تو
ای زلفت از نیرنگ و فن کرده مرا بی خویشتن
شد خون چشمم چشمه زن از چشم رنگ آمیز تو
در راه تو از سرکشان نی یاد مانده نی نشان
چون کس نماند اندر جهان تا کی بود خونریز تو
شد بی تو ای شمع چگل دیوانگی بر من سجل
از حد گذشت ای جان و دل درد من و پرهیز تو
آنها که مردان رهند از شوق تو جان میدهند
شیران همه گردن نهند از بیم دست آویز تو
از شوق روی چون مهت گردن کشان درگهت
چون مرغ بسمل در رهت مست از خط نوخیز تو
بی روی تو ای دل گسل درماندهٔ پایی به گل
عطار شد شوریده دل از چشم شورانگیز تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت زلف معشوق سخن میگوید. او از اثرات عمیق عشق و شوری که این زیبایی در دلها ایجاد میکند، سخن میگوید و بیان میکند که چگونه معشوق با نیرنگهایش، او را از خود بیخود کرده است. شاعر به خوبی درد و رنجی را که از دوری معشوق میکشد، توصیف میکند و نشان میدهد که چه بهایی برای عشق و زیبایی معشوق آماده است پرداخت کند. او به قدرت عشق و تأثیر آن بر مردانگی و شجاعت اشاره میکند و در نهایت به جنون و شیدایی خود از این عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: بخشی از جهان به خاطر جذابیت زلفهای تو به هیجان درآمد و به خاطر نگاههای فریبندهات، قلبهای زیادی دچار درد و اندوه شدند و اشکهای زیادی ریخته شد.
هوش مصنوعی: زلف تو با نیرنگ و شیوهگری خود مرا به حالتی انداخته که دیگر خودم را فراموش کردهام. خون چشمانم مانند چشمهای از رنگ، از زیبایی تو جاری است.
هوش مصنوعی: در مسیر تو، نه نشانی از سرکشان مانده و نه یاد آنها. چون در جهان کسی باقی نمانده است، تا چه زمانی خونریزی تو ادامه خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: بی تو ای شمع، دیوانگی بر من چیره شده و حالم از حد گذشت. ای جان و دل، درد من زیاد است و تو از آن دوری میکنی.
هوش مصنوعی: آنهایی که در مسیر تو هستند، به عشق تو جانشان را فدای تو میکنند. شیران نیز از ترس تو تسلیم میشوند و سرهای خود را به زیر میآورند.
هوش مصنوعی: از شوق چهرهی زیبا و دلانگیزت، گردن بلند کرده و به درگاه تو میروم، مانند پرندهای که زخمی شده و در مسیر تو مست و شیدا شدهام.
هوش مصنوعی: بیتوجهی به چهرهی تو باعث شده که دل من به شدت پریشان و ناامید شود؛ مثل کسی که در پای گلهای خوش عطر عطار گم شده است و از نگاه جذاب و دلنشین تو دیوانه شده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز آتشی در جان من زد عشق شورانگیز تو
نو شد جراحتهای غم از غمزه خونریز تو
ای ماه مهرآموز من دمساز عالم سوز من
جانم وفاآموز شد از جور لطف آمیز تو
هر بی نوائی کو نهد در صف عشاق تو پا
[...]
ای عالمی در خاک و خون، از غمزه خونریز تو
خونبار چون مژگان ما، فتراک صیدآویز تو
صد چشمه خون از دلم، تیر تو بگشود و نشد
سیراب ازین خونابها، نخل بلاانگیز تو
چون میشود هر صلح تو، سرمایه جنگ دگر
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.