ما رند و مقامر و مباحیایم
انگشت نمای هر نواحیایم
خون خواره چو خاک جرعه از جامیم
خون ریز ز دیده چون صراحیایم
هر چند که از گروه سلطانیم
نه قلبیایم و نه جناحیایم
جانا ز شراب شوق تو هر دم
بی صبح و صبوحی و صباحیایم
گر سوختگان تو مباحیاند
بس سوختهایم و بس مباحیایم
ما فقر و صلاح کی خریم آخر
چون خاک مقام بیصلاحیایم
در بتکده رند و لاابالیایم
در مصطبه مست لافلاحیایم
کافور رباحی ار بود اصلی
کافور نه کافری رباحیایم
تا در رسد این می تو ای عطار
حالی ز بی می ملاحیایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.