دل ز عشقت بی خبر شد چون کنم
مرغ جان بی بال و پر شد چون کنم
عشق تو در پرده میکردم نهان
چون سرشکم پردهدر شد چون کنم
مدتی رازی که پنهان داشتم
در همه عالم سمر شد چون کنم
یک نظر بر تو فکندم جان و دل
در سر آن یک نظر شد چون کنم
دور از رویت ز شوق روی تو
بند بندم نوحهگر شد چون کنم
گفتم آخر کار من بهتر شود
گر نشد بهتر بتر شد چون کنم
اشک و رویم همچو سیم و زر بماند
عمر رفت و سیم و زر شد چون کنم
هر زمان تا جان فشاند بر تو دل
عاشق جانی دگر شد چون کنم
لیک چون هر لحظه جانی نیست نو
عمر ازین حسرت به سر شد چون کنم
دی مرا گفتی که جان با من بباز
غمزهٔ تو پاک بر شد چون کنم
نی که جان درباختن سهل است لیک
چون ز جان جان بی خبر شد چون کنم
آتش عشق تو نتوانم نشاند
کابم از بالای سر شد چون کنم
در حضور تو دل عطار را
هرچه بود از ماحضر شد چون کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شدیدترین احساسات و عواطف عاشقانه است. شاعر از عشق و دلتنگی صحبت میکند و به چالشهای ناشی از عشق و جدایی اشاره میکند. او میگوید که عشقش پنهان بوده و حالا دیگر نمیتواند آن را کنترل کند. او از درد و رنجی که در غیاب معشوق متحمل میشود، سخن میگوید و احساس میکند که زندگیاش بیهدف و پر از حسرت است. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق و احساساتش به قدری قوی است که نمیتواند آن را در خود سرکوب کند و همه چیز بهمیان میآید.
هوش مصنوعی: دل من از عشق تو غافل شده است، حالا چه کنم؟ پرنده جانم بدون بال و پر شده، چه کنم؟
هوش مصنوعی: عشق تو را در پنهان نگه میداشتم، اما حالا که اشکهایم پرده را کنار زدهاند، نمیدانم چه کار کنم.
هوش مصنوعی: مدتی است که رازی را در دل داشتم و حالا آن راز در همه جا منتشر شده است. نمیدانم حالا چه کار کنم.
هوش مصنوعی: با یک نگاه به تو، جان و دل من کاملاً تحت تاثیر قرار گرفت و حالا نمیدانم چگونه باید با این احساسات کنار بیایم.
هوش مصنوعی: بدون دیدن تو، از شوق ملاقاتت سخت دچار عذاب شدهام؛ حالا که از دوریات دردم به شدت زیاد شده، نمیدانم چگونه این احساسات را بیان کنم.
هوش مصنوعی: گفتم شاید در نهایت وضعیت من بهتر شود، اما اگر بهتر نشد، حتی بدتر هم شد. حالا چه کاری باید انجام دهم؟
هوش مصنوعی: اشکها و چهرهام مانند نقره و طلا باقی مانده است، اما عمر من سپری شده و نقره و طلا در دگرگونیاند. اکنون باید چه کار کنم؟
هوش مصنوعی: هر بار که دل عاشق جانش را برای تو فدای میکند، او احساس تازهای پیدا میکند. من چگونه میتوانم این وضعیت را تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: اما چون در هر لحظه فرصتی برای زندگی نیست، این زندگی تازه از حسرتها به پایان رسید. چه کار میتوانم بکنم؟
هوش مصنوعی: دیروز به من گفتی که جانم را برایت فدای زیباییات کنم، اما حالا غمزه و ناز تو باعث شده که احساساتم کاملاً نابود شود. حالا چه کنم؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که از دست دادن جان و زندگی کار آسانی است، اما وقتی که کسی از جان خود بیخبر باشد و به آن توجه نکند، چگونه میتوان او را هدایت کرد یا به او کمک کرد؟
هوش مصنوعی: عشق تو مانند آتش است که نمیتوانم آن را خاموش کنم، چون این احساس به اندازهای قوی است که دیگر بالای سر من قرار دارد و نمیدانم چطور با آن کنار بیایم.
هوش مصنوعی: در حضور تو، دل عطار هرچه داشت، از آنچه بود فراموش شد و نمیدانم چگونه باید این احساس را بیان کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.