گنجور

 
عطار

درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم

میان نفس و هوا دست و پای چند زنم

هزار بار برآمد مرا که یکباری

ز دست چرخ فلک جامه پاره پاره کنم

گره چگونه گشایم ز سر خود که ز چرخ

هزار گونه گره در فتاده در سخنم

ز هر کسی چه شکایت کنم چو می‌دانم

که جرم من ز من است و بلای خویش منم

به هیچ روی مرا نیست رستگاری روی

که هست دشمن من در میان پیرهنم

حساب بر نتوانم گرفت بر خود از آنک

به هر حساب که هستم اسیر خویشتنم

هزار بار به یک روز عقل را ز صراط

به قعر دوزخ نفس و هوا فرو فکنم

اگر موافق طبعم ندیم ابلیسم

وگر متابع نفسم حریف اهرمنم

به گرد بلبل روحم قرار چون گیرد

میان خار چو گلزار جان بود وطنم

سزد که پیرهن کاغذین کند عطار

که شد ز نفس بدآموز پیرهن کفنم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۵۶۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سوزنی سمرقندی

منم که از سر حمدان عقیق در یمنم

به سرخ ری کس نیست همچنان که منم

مرا سزد که کنم در جهان به . . . ر منی

که هر منی است گروگان هفده هژده منم

من آن کسم که ز بس تیز شهوتی . . . رم

[...]

حکیم نزاری

عجب مدار خراباتیی چنین که منم

اگر به کوی خراباتیان بود وطنم

کنشت و کعبه به فرمان روم خدا مکناد

که در ضمیر من آید که من به خویشتنم

خودی خود چو براندازم آن چه ماند اوست

[...]

امیرخسرو دهلوی

شکست پشت من از بار غم، چه چاره کنم؟

ز غصه چند خورم خون خویش و دم نزنم

به تیغ هجر دل من هزار پاره شده ست

عجب نباشد، اگر خون برآید از دهنم

ز بس که سینه خراشم چو گل ز دست فراق

[...]

خواجوی کرمانی

ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم

ولی چو در نگرم پرده ی رخ تو منم

مرا ز خویش بیک جام باده باز رهان

که جام باده رهائی دهد ز خویشتنم

بجز نسیم صبا ای برادران عزیز

[...]

حافظ

حجابِ چهرهٔ جان می‌شود غبارِ تنم

خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم

چُنین قفس نه سزایِ چو من خوش اَلحانیست

رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم

عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه