دریاب که رخت برنهادم
روی از عالم بدر نهادم
هم غصه به زیر پای بردم
هم پای به آن زبر نهادم
نایافته وصل جان بدادم
این نیز بر آن دگر نهادم
دریای غم تو موج میزد
من روی به موج در نهادم
ناگاه به درد غرق گشتم
یک گام چو بیشتر نهادم
گفتی سفری بکن که در راه
از بهر تو صد خطر نهادم
از خاک در تو برگرفتم
آن روی که در سفر نهادم
فراشی خاک درگه تو
با جانب چشم تر نهادم
خون خوردن جاودانه بی تو
قسم دل بی خبر نهادم
از خون سرشک من گلی شد
هر خشت که زیر سر نهادم
جز نام تو بار بر نیاورد
هر داغ که بر جگر نهادم
در آتش دل بتافتم گرم
از هر داغی که بر نهادم
بس مهر که از خیال رویت
بر مردمک بصر نهادم
آن چندان مهر تا قیامت
از بهر یکی نظر نهادم
بی او نظری فرید نگشاد
کین قاعده معتبر نهادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.