آنچه نقد سینهٔ مردان بود
زآرزوی آن فلک گردان بود
گر از آن یک ذره گردد آشکار
هر دو عالم تا ابد پنهان بود
در گذر از کون تا تاب آوری
خود که را در کون تاب آن بود
آن فلک کان در درون عاشق است
آفتاب آن رخ جانان بود
گر فرو استد ز دوران این فلک
آن فلک را تا ابد دوران بود
نور این خورشید اگر زایل شود
نور آن خورشید جاویدان بود
زود بیند آن فلک و آن آفتاب
هر که را یک ذره نور جان بود
وانکه نور جان ندارد ذرهای
تا بود در کار خود حیران بود
چند گویی کین چنین و آن چنان
تا چنینی عمر تو تاوان بود
کی بود پروای خلقش ذرهای
هر که او در کار سرگردان بود
پای در نه راه را پایان مجوی
زانکه راه عشق بیپایان بود
عشق را دردی بباید بی قرار
آن چنان دردی که بی درمان بود
گر زند عطار بی این سر نفس
آن نفس بر جان او تاوان بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هر که را اندیشهٔ درمان بود
درد عشق تو برو تاوان بود
بر کسی درد تو گردد آشکار
کو ز چشم خویشتن پنهان بود
گرچه دارد آفتابی در درون
[...]
هر کرا جای این نگارستان بود
دایم اندر روضۀ رضوان بود
بیت معمورست و تا این خانه هست
خاندان ملک آبادان بود
گر جهان طوفان غم گیرد چه باک؟
[...]
تا کی از ما یار ما پنهان بود؟
چشم ما تا کی چنین گریان بود؟
تا کی از وصلش نصیب بخت ما
محنت و درد دل و هجران بود؟
این چنین کز یار دور افتادهام
[...]
در یکی گفته میسر آن بود
که حیات دل غذای جان بود
سوی هر دو روز وشب گردان بود
نام او قلب از برای آن بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.