کسی کز حقیقت خبردار باشد
جهان را بر او چه مقدار باشد
جهان وزن جایی پدیدار آرد
که در دیده او را پدیدار باشد
بلی دیدهای کز حقیقت گشاید
جهان پیش او ذره کردار باشد
غلط گفتم آن ذرهای گر بود هم
چو زان چشم بینی تو بسیار باشد
کسی را که دو کون یک قطره گردد
ببین تا درونش چه بر کار باشد
اگر سایهٔ باطن او نباشد
کجا گردش چرخ دوار باشد
نباشد خبر یک سر مویش از خود
بقای ابد را سزاوار باشد
کسی را که تیمار دادش بقا شد
فنا گشتن از خود چه تیمار باشد
غم خود مخور تا تو را ذره ذره
به صد وجه پیوسته غمخوار باشد
به جای تو چون اصل کار است باقی
اگر تو نباشی بسی کار باشد
درین راه اگر تا ابد فکر برود
مپندار سری که پندار باشد
اگر جان عطار این بوی یابد
یقین دان که آن دم نه عطار باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.