چون نیست، هیچ مردی، در عشق، یار ما را،
سجاده، زاهدان را؛ درد و قُمار، ما را.
جایی که جانِ مردان باشد —چُو گویْ— گَردان،
آن نیست جایِ رندان؛ با آن، چه کار ما را؟
گر ساقیانِ معنی با زاهدان نِشینند،
مِی زاهدانِ رَه را؛ درد و خُمار ما را.
درمانْش، مُخلصان را، دردَش، شِکستِگان را،
شادیْش، مُصلحان را، غم، یادگار، ما را.
ای مدعی، کجایی تا مُلکِ ما بِبینی،
کز هرچه بود در ما، برداشت —یار— ما را.
آمد خطاب، ذوقی از هاتفِ حقیقت؛
کِایْ خسته، چون بیابی اندوهِ زارِ ما را؟
عَطّار، اَندَرین رَه، اندوهگین، فُروشُد،
زیراکه او —تَمامَ اسْت— اَنْدُهْگُسار، ما را.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.