گنجور

 
عطار

جوابش داد هشیار سخنگوی

مگو ما را از این معنی بر این روی

برو ما را سر و سودای کس نیست

ز عشقم یک نفس پروای کس نیست

تو هرگز بر کسی عاشق نبودی

هنوز آتش نهٔ مانند دودی

تو نادر بی خودی بیخود نمانی

تو قدر عاشقان هرگز ندانی

شراب عاشقی آن کس کند نوش

که یاد غیر را سازد فراموش

مرا معذور می‌دار ای خداوند

که عاشق نشنود از عاقلان پند

مقام عاشقان بالای عقل است

طریق عاقلی در عشق جهل است

سلیمان را بگو ای نور یزدان

عنان حکم خود از ما بگردان

ترا بر ما از آن دست ستم نیست

که بر دیوانه و عاشق قلم نیست