بود شیخی گفت ما را رو به چین
بود گر کافر نداری کیش و دین
پیشوای ماست همچون مصطفاست
لاجرم بود آنچه گوئی بیرواست
بعد از آن عطار گفت ای کور و کر
از رموز سر عشقی بی خبر
تو به بندی صورت واماندهٔ
کی تو حرف حق احمد خواندهٔ
لی مع الله گفت احمد در میان
تو کجادانی که هستی در میان
تو بصورت همچو کافر ماندهٔ
واصل حق را تو کافر خواندهٔ
خرقهٔ ناموس را پوشیدهٔ
ونگه سالوس را پوشیدهٔ
بت پرستی میکنی در زیر دلق
مینمائی خویش را صوفی به خلق
تو سلوک راه از خود کردهٔ
لاجرم در صد هزاران پردهٔ
دام گاهی کردهٔ این خرق را
میفریبی هر زمان این خلق را
در خودی خود گرفتار آمدی
لاجرم در عین پندار آمدی
راه تجرید و فنا راه تو هست
تو سخن کم کن که آن راه تو هست
روی تقلیدی بماندی مبتلا
تو کجا و سر توحید از کجا
رو که راه بی نشان راه تونیست
عقل را در راه معنی روشکیست
تو نمیدانی که من هستم چنین
بی هوامائیم بر روی زمین
من خدایم من خدایم من خدا
فارغم از کبر و کینه وز هوا
سر بی سر نامه را پیدا کنم
عاشقان را در جهان شیدا کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به نقد افرادی میپردازد که در ظاهر خود را صوفی و عارف نشان میدهند، ولی در حقیقت به فرم و ظواهر دین اکتفا کرده و از معانی حقیقی عشق و توحید دور هستند. او به فردی که به کفر و بیدینی خود افتخار میکند، میگوید که به جای درک حقیقت باید به خود بازگردد و از توهمات خود رها شود. شاعر میخواهد نشان دهد که واقعیات معنوی و عشق واقعی فراتر از ظواهر است و شخص باید در جستجوی حقیقت برآید و از بندهای خودساخته رها شود. او تذکر میدهد که ادعاهای توهمی در مورد عارف بودن، تنها پردهای از فریب است و باید به عمق وجود و حقیقت پی برد.
هوش مصنوعی: یک شاعر یا عارف به همراهانش میگوید که ما اگر به سوی چین برویم، حتی اگر کسی در آنجا ایمان و دین نداشته باشد، هیچ مشکلی ندارد.
هوش مصنوعی: رهبر ما مانند پیامبر است، بنابراین هر چیزی که بگویی بیاساس خواهد بود.
هوش مصنوعی: عطار گفت: ای نابینا و ناشنوا، تو از رازهای عشق هیچ اطلاعی نداری.
هوش مصنوعی: تو در قید و بند ظاهری و از حقیقت دور ماندهای، در حالی که حرف حق و حقیقت، صدای پیامبر احمد (ص) را شنیدهای.
هوش مصنوعی: احمد میگوید: من در کنار خدا هستم، تو کجایی که در میان من هستی؟
هوش مصنوعی: تو به شکل و ظاهری هستی که همچون یک کافر به نظر میرسی، در حالی که حقیقت و راه درست را پشت سر گذاشتهای و این را نمیدانی.
هوش مصنوعی: لباسی که به حرمت و شرافت تعلق دارد بر تن کردهای و در عین حال نفاق و دورویی را نیز در خود پنهان کردهای.
هوش مصنوعی: تو در ظاهر خود را صوفی و دیندار نشان میدهی، اما در باطن به پرستش بتها میپردازی.
هوش مصنوعی: تو در مسیر سلوک و معنویت از خود گذشتی و اکنون در میان هزاران پرده و حجاب قرار گرفتهای.
هوش مصنوعی: گاهی دامهایی از این خرقه (لباس عارفانه) قرار میدهی و هر بار این مردم را فریب میزنی.
هوش مصنوعی: تو در خودت به دام افتادهای و به همین خاطر در دنیای خیالت گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: راهی که به تهی شدن و رهایی از هر آنچه هست میانجامد، فقط راه توست. پس کمتر صحبت کن، چون آن مسیر مخصوص توست.
هوش مصنوعی: تو در تقلید گرفتار شدهای، اما اصل و بنیاد توحید را از کجا میشناسی؟
هوش مصنوعی: اگر به دنبال راهی بینشان هستی، بدان که عقل در این مسیر، به مثابه چراغی است که راه را روشن میکند.
هوش مصنوعی: تو از حال و احوال من خبر نداری، در حالی که من در این دنیا به شدت بیخبرا و گم هستم.
هوش مصنوعی: من همانا خدایم و از هر نوع ناز و کینه و هوای نفس آزاد هستم.
هوش مصنوعی: میخواهم حتی بدون سر، نامهای را پیدا کنم و عاشقان را در این دنیا دیوانه و شگفته کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.