گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم سبزواری

خوشا جانی که جانانش تو باشی

خوشادردی که درمانش تو باشی

بباید ترک جان گفت و بسر رفت

بآن راهی که پایانش تو باشی

نه با ایمان بود کارش نه با کفر

هر آنکس کفر و ایمانش تو باشی

خرد زنجیری و دیوانهٔ شد

که خود زنجیر جنبانش تو باشی

بشوئی پا و سر در عشق اسرار

که شاید گوی چوگانش تو باشی

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
عراقی

خوشا دردی که درمانش تو باشی

خوشا راهی که پایانش تو باشی

خوشا چشمی که رخسار تو بیند

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی

خوشا آن دل که دلدارش تو گردی

[...]

حسین خوارزمی

زهی جانی که جانانش تو باشی

خوشا دردی که درمانش تو باشی

قدم سازند از سر عاشقانت

در آن راهی که پایانش تو باشی

بزخم تیغ دشمن طالب دوست

[...]

ابن حسام خوسفی

خوشا آن دل که جانانش تو باشی

خنک باغی که ریحانش تو باشی

به رشک آید قد طوبی در آن باغ

که سرو ناز پستانش تو باشی

علاج درد بی درمان نجوید

[...]

محتشم کاشانی

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی

خوشا جانی که جانانش تو باشی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه