گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم سبزواری

تحمل از غم تو یا ز روزگار کنم

بغیر آنکه خورم خون دل چکار کنم

اگر عناصر این نه فلک ورق گردد

غمت رقم نشود گرچه اختصار کنم

بطول روز قیامت شبی ببایستی

که با تو من گله از درد انتظار کنم

ببزم غیر مکش می روا مدار که من

مدام بی تو بخون جگر مدار کنم

بآن رسیده ز جور سپهر و کینهٔ غیر

که رخت بندم و ترک دیار و یار کنم

کنون که ناشده طوفان بیار خاک رهش

که بلکه چارهٔ این چشم اشکبار کنم

جفا مبر ز حد اندیشه کن از آن روزی

که داوری بتو در نزد کردگار کنم

نصیب ما نشد ای دوست کنج دامت هم

نه آشیان نه قفس کاندران قرار کنم

عجب مدار گرت نغمه سنج شد اسرار

که عندلیبم و افغان بنوبهار کنم

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
کمال‌الدین اسماعیل

زبزرگوارا! من ترک مدح گفتن تو

اگر کنم نه ز تقصیر ، از اضطرار کنم

عطای شعر چو از تو جفا و جور بود

ضرورتست که خاموشی اختیار کنم

امامی هروی

نه رای آنکه بترک دیار و یار کنم

نه جای آنکه سر کویش اختیار کنم

نه روی آنکه تحمل کنم ببوی امید

نه روز آنکه شب وصل را شمار کنم

سزای من دلم از دیده در کنار نهاد

[...]

جامی

به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم

بدین بهانه گذر بر دیار یار کنم

ولی چه سود که نگذاردم مدار سپهر

که بر مراد دل خویش هیچ کار کنم

صبا رساند غباری ز موکبش آن به

[...]

اهلی شیرازی

چو یار رخت سفر بست من چکار کنم

وداع عمر کنم یا وداع یار کنم

توییکه میروی از چشم من چنین سرمست

منم که دوری ازین چشم پرخمار کنم

تو اختیار سفر کردی از نظر رفتی

[...]

صائب تبریزی

چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم

من آن نیم که پشیمانی اختیار کنم

خوش آن که روز شب خود ز روی یار کنم

شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم

مروت است که بوسد لب تو ساغر و من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه