گنجور

 
اسیری لاهیجی

قبله حاجات ما کوی خرابات آمده‌ست

شاهد و می رند را عین مناجات آمده‌ست

چون به مستی میتوان رستن ز هستی لاجرم

عاشقان را مِیْ پرستی به ز طاعات آمده‌ست

آیت حسن تو خواند جان ما از هر ورق

حال عارف برتر از کشف و کرامات آمده‌ست

بشنود انی اناالله چون کلیم از هر درخت

هرکه او بر طور عشق از بهر میقات آمده‌ست

از فنا چون می‌توان در بزم وصلش راه یافت

پس به معنی نیستی عین کمالات آمده‌ست

بت پرستی گر گرفتار خودی نی حق پرست

در طریقت بیخودی اصل عبادات آمده‌ست

تا اسیری از خودی فانی و باقی شد به دوست

ساقی میخانه و پیر خرابات آمده‌ست