جلوه معشوق دیدم در لقای عاشقان
واله و شیدا ازآنم در هوای عاشقان
در تجلی رخ معشوق و تاب حسن او
گر فنا شد جان ما بادا بقای عاشقان
سرفراز کاینات آمد بملک هر دو کون
هر سری کو خاک ره شد زیر پای عاشقان
گر بکوی عاشقان گشتم نثار ره، چه شد
صد هزاران جان و دل بادا فدای عاشقان
آنکه با نام و نشان از وصل معشوق آمدست
دردو عالم کس نمی بینم ورای عاشقان
رو مگردان از جفا و جور عشق و مهر کن
در میان جان و دل مهرو وفای عاشقان
پادشاه تخت ملک عشق آمد لایزال
دل که باشد در جهان از جان گدای عاشقان
از شراب وصل جانان گشت مست و بیخبر
جان که شیدای جهان شد در ولای عاشقان
ای اسیری تا بکی داری نهان اسرار عشق
چون جهان پرگشت از صیت و صدای عاشقان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.