ای دل ار معشوق جویی باش یار عاشقان
از سر صدق و صفا کن جان نثار عاشقان
دردل عاشق چه میجویی نشان غیریار
نیست نام غیر در دار و دیار عاشقان
کی بیابد ره ببزم وصل معشوق آنکسی
کو نبازد دین و دنیا در قمار عاشقان
زاهدا گر آرزوی وصل معشوقت بود
در طریق عشق شو پیوسته یار عاشقان
ازکمال عشق و استغنای معشوق چنان
هست دایم این همه افغان و زار عاشقان
در هوای دیدن دیدار جانان دایما
سوز جان و درد دل باشد شعار عاشقان
نیست غیر از قامت و زلف و رخ زیبای دوست
سنبل و سرو گل و باغ و بهار عاشقان
هرکه داغ عشق جانان نیست برجان دلش
در دو عالم کی درآید در شمار عاشقان
خیمه رفعت اسیری زد باوج نه فلک
از سراخلاص چون شد خاکسار عاشقان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.