گنجور

 
اسیری لاهیجی

ای عاشقان، ای عاشقان، من جسمهارا جان کنم

ای عارفان، ای عارفان، جانها بحق جانان کنم

ای سالکان، ای سالکان، اندر پناه من شوید

تا جغد را سربرکنم، شهباز در جولان کنم

ای صادقان، ای صادقان، صدق آورید از جان و دل

من درد را درمان کنم، من قطره را عمان کنم

ای بیدلان، ای بیدلان، محنت شد و شادی رسید

من با شما آن شاه را هم عهد و هم پیمان کنم

ای عالمان، ای عالمان، زین علمها جاهل شوید

تا من بتعلیم خدا مشکل همه آسان کنم

ای رهروان، ای رهروان، با ما روید این راه را

تا من شما را از کرم ره بین و هم ره دان کنم

ای کافران، ای کافران، نومید بودن شرط نیست

من دیر را مسجد کنم، من کفر را ایمان کنم

ای عابدان، ای عابدان، در خوف باشید و رجا

هم عاصیان عابد کنم، طاعات را عصیان کنم

ای منعمان، ای منعمان، دل در جهان بستن چرا

من منعمان مفلس کنم، من سود را خسران کنم

ای بیکسان، ای بیکسان، هستم چو غمخوار شما

هم با شما مونس شوم، هم کار غمخواران کنم

ای غافلان، ای غافلان، خوش از اسیری غافلید

من کوه را صحرا کنم، صحرا همه بستان کنم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode