گنجور

 
اسیری لاهیجی

ما بر امید وصل تو خلوت نشین شدیم

عنقا صفت ز شوق تو عزلت گزین شدیم

در کنج خلوتی که کسی نیست محرمم

دایم بیاد روی تو ما همنشین شدیم

تا در میان بعشق تو زنار بسته ایم

فارغ ز قید و مذهب دنیا و دین شدیم

تا دیده ایم روی تو پیدا ز کاینات

در طور کشف عارف صاحب یقین شدیم

در باختیم جان و دل و دین بعشق یار

در بزم وصل تا که بجانان قرین شدیم

زاهد نه ما بخود بره عشق رفته ایم

ارشاد پیر بود که ما راه بین شدیم

در دوزخ ارلقای تو باشد، بهشت ماست

ما در پی سلوک اسیری از این شدیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode