گنجور

 
اسیری لاهیجی

از ما سخن کشف و کرامات مپرسید

مستان خدا را ز مقامات مپرسید

با زاهد رعنا خبر از عشق مگوئید

از صوفی بی ذوق ز حالات مپرسید

غیر از خبر شاهد و میخانه و مطرب

مطلق سخن از پیر خرابات مپرسید

جز موسی وقتی که بود کامل دوران

از طور و تجلی و ز میقات مپرسید

در قید خودی مانده بمطلق نبرد پی

محجوب صفت را خبر از ذات مپرسید

هر ذره گر از مهر رخش آیت خاص است

چون یار عیانست ز آیات مپرسید

از باده پرستان خراباتی قلاش

از مسجد و او راد و ز طاعات مپرسید

از عارف بینا که جهان مظهر حق دید

از خلوت و از نور و ز طامات مپرسید

از گم شده کوی فنا همچو اسیری

از دیر و خرابات و مناجات مپرسید