مهر روی تو که تابان ز همه ذراتست
حسن او را همه کون و مکان مرآتست
نیستی جمله بهستی تو پیدا شده است
غیر ازین هرکه بگوید سخن طاماتست
پیش عارف که ز اوراق جهان حسن تو دید
مصحف روی ترا جمله جهان آیاتست
دیده آن دیده که بینا بود از نور یقین
که جمال تو هویدا ز همه ذراتست
گرچه عالم همگی مظهر اسما شده است
گشته ظاهر همه اسما ز صفات و ذاتست
که گهی عشق و گهی عاشق و گه معشوقی
وه شئونات الهی چه عجب حالاتست
بعد آزادگی از قید اسیری دانست
که ظهورات ترا هر دو جهان آلاتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.