بخش ۱۲ - حکایت یازده - جاثلیق و فضل بن یحیی برمکی
فضل بن یحیی برمکی را بر سینه قدری برص پدید آمد.
عظیم رنجور شد و گرمابه رفتن به شب انداخت تا کسی بر آن مطلع نشود.
پس ندیمان را جمع کرد و گفت:
«امروز در عراق و خراسان و شام و پارس کدام طبیب را حاذقتر میدانند و بدین معنی که مشهورتر است؟»
گفتند:
«جاثلیق پارس!»
به شیراز کس فرستاد و حکیم جاثلیق را از پارس به بغداد آورد و با او به سر بنشست و بر سبیل امتحان گفت:
«مرا در پای فتوری میباشد، تدبیر معالجت همی باید کرد!»
[حکیم جاثلیق گفت]:
«از کل لبنیات و ترشیها پرهیز باید کردن و غذا نخود آب باید خوردن به گوشت ماکیان یک ساله و حلوا زردهٔ مرغ را به انگبین باید کردن و از آن خوردن. چون ترتیب این غذا تمام نظام پذیرد من تدبیر ادویه بکنم.»
فضل گفت:
«چنین کنم.»
پس فضل بر عادت آن شب از همه چیزها بخورد و زیربای معقد ساخته بودند همه به کار داشت و از کوامخ و رواصیر هیچ احتراز نکرد.
دیگر روز جاثلیق بیامد و قاروره بخواست و بنگریست.
رویش بر افروخت و گفت:
«من این معالجت نتوانم کرد! تو را از ترشیها و لبنیات نهی کردهام، تو زیربای خوری و از کامه و انبجات پرهیز نکنی! معالجت موافق نیفتد.»
پس فضل بن یحیی بر حدس و حذاقت آن بزرگ آفرین کرد و علت خویش با او در میان نهاد و گفت:
«تو را بدین مهم خواندم و این امتحانی بود که کردم.»
جاثلیق دست به معالجت برد و آنچه درین باب بود بکرد.
روزگاری برآمد هیچ فایده نداشت و حکیم جاثلیق بر خویش همی پیچید که این چندان کار نبود و چندین بکشید.
تا روزی با فضل بن یحیی نشسته بود گفت:
«ای خداوند بزرگوار! آنچه معالجت بود کردم هیچ اثر نکرد مگر پدر از تو ناخشنود است پدر را خشنود کن تا من این علت از تو ببرم.»
فضل آن شب برخاست و به نزدیک یحیی رفت و در پای او افتاد و رضای او بطلبید و آن پدر پیر از او خشنود گشت.
[و جاثلیق اورا به همان انواع معالجت همی کرد. روی به بهبودی گذارد و چندی بر نیامد که شفاء کامل یافت].
پس فضل از جاثلیق پرسید که:
«تو چه دانستی که سبب علت ناخشنودی پدر است؟»
جاثلیق گفت:
«من هر معالجتی که بود بکردم سود نداشت. گفتم این مرد بزرگ لگد از جائی خورده است. بنگریستم هیچ کس نیافتم که شب از تو ناخشنود و به رنج خفتی، بلکه از صدقات و صلات و تشریفات تو بسیار کس همی آسوده است، تا خبر یافتم که پدر از تو بیازرده است و میان تو و او نقاری هست من دانستم که از آن است. این علاج بکردم برفت و اندیشهٔ من خطا نبود.»
و بعد از آن فضل بن یحیى جاثلیق را توانگر کرد و به پارس فرستاد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: فضل بن یحیی برمکی به بیماری برص دچار شد و برای پنهان کردن وضعیت خود به حمام نرفت. او از ندیمانش خواست تا بهترین پزشکها را معرفی کنند و در نهایت جاثلیق پارس را به بغداد دعوت کرد. جاثلیق دستوراتی برای درمانش داد که شامل پرهیز از لبنیات و ترشیها و استفاده از غذاهای خاص بود، اما فضل به آن توصیهها توجه نکرد و به خوردن از همه نوع غذا ادامه داد.
پس از گذشت چند روز و عدم بهبودی، جاثلیق متوجه شد که فضل شرایط را رعایت نکرده است و به او گفت که درمانش نتیجه نخواهد داد. فضل سپس به نزد پدرش یحیی رفت و رضایت او را جلب کرد. پس از کسب رضایت پدر، جاثلیق درمان را ادامه داد و به زودی فضل بهبود یافت. زمانی که فضل از جاثلیق پرسید که چگونه متوجه ناخشنودی پدرش شده، جاثلیق توضیح داد که فقدان نتایج درمانی او را به این نتیجه رسانده که مشکلی در رابطهاش با پدر وجود دارد. در پایان، فضل بن یحیی جاثلیق را ثروتمند کرد و به پارس فرستاد.
هوش مصنوعی: فضل بن یحیی برمکی دچار بیماری پوستی به نام برص شد که بر روی سینهاش ظاهر گردید.
هوش مصنوعی: عظیم بیمار شد و تصمیم گرفت که به شب برود حمام تا کسی از این موضوع باخبر نشود.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، در عراق، خراسان، شام و پارس، کدام پزشک را از نظر مهارت و توانایی بهتر میدانند و اینکه چه کسی معروفتر است؟
هوش مصنوعی: «جاثلیق پارس!» به معنای مقام یا عنوان دینی در تاریخ است که به رهبر مذهبی مسیحیان در قلمرو پارس (ایران) اطلاق میشود. این عنوان از کلیسای شرقی نشأت گرفته و نشاندهنده تحصیلات و مسؤولیتهای او نسبت به جامعه مسیحی آن زمان است. جاثلیق به طور کلی وظیفه نظارت بر کلیساها، آموزش و ترویج آموزههای مسیحی را بر عهده داشت و نقش مهمی در ارتباطات مذهبی و سیاسی در منطقه ایفا میکرد.
هوش مصنوعی: او فردی را به شیراز فرستاد و حکیم جاثلیق را از پارس به بغداد آورد و سپس با او نشست و برای آزمایش گفت:
هوش مصنوعی: من در شرایط سختی قرار دارم و باید راهی برای درمان این مشکل پیدا کنم.
هوش مصنوعی: باید از تمامی لبنیات و ترشیها اجتناب کرد و تنها غذاهایی مانند نخودآب مصرف شود. همچنین، گوشت مرغ یک ساله و حلوا زردهٔ مرغ با عسل باید تهیه و مورد استفاده قرار گیرد. وقتی که این برنامه غذایی بهطور کامل رعایت شود، من میتوانم دربارهٔ داروها تدابیری اتخاذ کنم.
هوش مصنوعی: من این کار را انجام میدهم.
هوش مصنوعی: در آن شب، فضیلت بر عادت حکومت کرد و همه چیز تحت تأثیر آن بود. همه مشغول کار بودند و از هیچ چیزی خودداری نکردند.
هوش مصنوعی: روزی دیگر، جاثلیق آمد و درخواست کرد که قاروره را بیاورند و به آن نگریست.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به تو درمانی بدهم! من تو را از خوردن ترشیها و محصولات لبنی منع کردهام، اما تو همچنان به غذاهای مضر و پرخوری ادامه میدهی! درمان تو جواب نخواهد داد.
هوش مصنوعی: فضل بن یحیی به خاطر نبوغ و ذکاوت آن شخصیت بزرگ ستایش کرد و دلیل خود را با او در میان گذاشت و گفت:
هوش مصنوعی: «من تو را به عنوان یک فرد مهم در نظر گرفتم و این یک آزمایش بود که انجام دادم.»
هوش مصنوعی: جاثلیق وارد عمل شد و تلاش کرد تا آنچه را که لازم بود انجام دهد.
هوش مصنوعی: زمانی بیفایده بود و حکیم جاثلیق در اندیشه بود که این کار چندان مهم نیست و چندین بار آن را انجام داد.
هوش مصنوعی: روزی با فضل بن یحیی نشسته بود و صحبت میکرد.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ! من هر کاری که برای درمان انجام دادم، هیچ نتیجهای نداشت، مگر اینکه پدر از تو ناراضی است. پس پدر را راضی کن تا من این مشکل را از تو برطرف کنم.
هوش مصنوعی: فضل در آن شب نزد یحیی رفت و در پای او زانو زد و خواست که رضایت او را جلب کند. یحیی، پدر پیر، از این وضعیت راضی و خوشنود شد.
هوش مصنوعی: جاثلیق (رئیس کلیسا) به او با همان روشهای درمانی ادامه داد. او به سمت بهبودی پیش رفت و بعد از مدتی، به طور کامل بهبود یافت.
هوش مصنوعی: فضل از جاثلیق پرسید که:
هوش مصنوعی: تو چگونه متوجه شدی که چه چیزی باعث ناراحتی پدر شده است؟
هوش مصنوعی: جاثلیق گفت: شما بر اساس دادههایی تا سپتامبر 2023 آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: تمام درمانهایی که انجام دادم بیفایده بود. به خودم گفتم این مرد به خاطر چیزی ناراحت است. خوب نگاه کردم و هیچ کس را نیافتم که شبش را به خاطر تو ناراحت و در زحمت گذرانده باشد؛ بلکه خیلیها از خیرات و نمازها و احترامهایی که تو انجام میدهی، آسوده خاطر هستند. تا اینکه خبر رسید که پدر تو از تو دلخور است و بین شما کدورتی وجود دارد. فهمیدم که ناراحتی او از این موضوع است. وقتی این را درمان کردم، او رفت و فکری که داشتم درست بود.
هوش مصنوعی: سپس فضل بن یحیی را توانگر کرد و به سرزمین پارس فرستاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.