مدام یک نفسم بیخروش نبود
اگر پیام سروشم به گوش هوش نبود
زبان نبود گر آزاد بهر آزادی
به شهر هستی محتاج سر به گوش نبود
من آنچه دیدم غیر از وطنفروش کسی
به شادکامی در مُلکِ داریوش نبود
از آن زمان که شدم سرشناس پیش سران
سری که گفته شود بار دوش نبود
نبود این همه دنیای ما پریش و تباه
اگر به دنیا آخوندِ دینفروش نبود
کلاه پهلوی آن روز سرفراز بُوَد
که شیخ و خرقه و دستار و خرقهپوش نبود
هزار سال نفهمید ملتی که به فهم
درازپوش فزون از درازگوش نبود
برای کشت ز سنگ آبداده دهقان
کم از ملخ حذر جنس …وش نبود
چه شد که بخش من از دور زندگانی تلخ
ز نیش و نوش جهان نیش بود و نوش نبود
شگفت نیست پس از سوختن خموشی کاش
شرارهای که زد آتش به من خموش نبود
نبود گفتهٔ عارف به گوش خوشآهنگ
به گوش عارف اگر گفتهٔ سروش نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.