انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۵ با گل گفتم چون به چمن برگذریم چون از همه باغ آرزوی تو بریم گل گفت مرا چو نیک درمینگریم از روی بقا برابر یکدگریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، گوینده با گل صحبت میکند و از آن میخواهد که وقتی به چمن میرسند، آرزوی او را در نظر بگیرد. گل در پاسخ میگوید که اگر به درستی به من نگاه کنی، متوجه خواهی شد که ما از نظر بقا و موهبت وجودی برابر هستیم.
هوش مصنوعی: با گل صحبت کردم و گفتم وقتی از چمن رد میشویم، آرزوی تو را از همه باغها برمیداریم.
هوش مصنوعی: گل گفت: وقتی به خوبی به من نگاه کنی، از نظر جاودانگی، میبینی که ما همگی یکسان و همپایه هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم
وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم
با هفتهزارسالگان سربهسریم
مانندهٔ باد اگر چه بیپا و سریم
پیوسته چو آتش ره بالا سپریم
زان پیش که رخت ما سوی خاک کشند
ما خاک فروشیم و بدان آب خوریم
سبحانالله غمی به پایان نبریم
الا که ازو در دگری مینگریم
آن شد که ستاره میشمردیم به روز
اکنون همه روز و شب نفس میشمریم
چون آتش اگرچه از هوا برگذریم
وز آب روان اگرچه پاکیزه تریم
هم خاک شویم از آنکه خاکی گهریم
بادست جهان باده بده تا بخوریم
چشم تو کزو در هوس یک نظریم
گفتم نظری از و بجانی بخریم
با جان بداده چون بهم در نگریم
باچشم تو همچو ابرویت سر بسریم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.