عدل تو چو سایه بر ممالک پوشد
کان ماند و بس که از کفت بخروشد
چون مینوشی که نوش بادت گویی
خورشید به ماه مشتری مینوشد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
عدل تو چو سایه بر ممالک پوشد
کان ماند و بس که از کفت بخروشد
چون مینوشی که نوش بادت گویی
خورشید به ماه مشتری مینوشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با ذوق لب تو باده گر می کوشد
میدانم بیقین که خون رز می جوشد
نی نی که خود از شرم لبت دختر رز
رنگ آوردست و رخ بکف می پوشد
گر دل بهوای لولیی برجوشد
صد ترک برو عرضه کنی ننیوشد
هرگه که دل خسته در آن می کوشد
کز ساغر چشمم، می لعلت نوشد
عناب لبت، مردمک چشم مرا
گوید: مگرت هنوز خون می جوشد؟
دل فتنه ی آن چشم خوش جادو شد
و اشفته آن سلسله ی گیسو شد
هندو شه ترکان ختائیست بحسن
شادی کسی که بنده هندو شد
امروز چو شعر هر که در خط کوشد
خطی ز خطت بصد غزل نفروشد
پوشید خط خوب تو عیب سخنت
همچون خط خوبان که زنخ را پوشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.