گنجور

 
انوری

به خدایی که از کمان قضا

تیر تقدیر را روان کردست

چشمهٔ آفتاب رخشان را

خازن نقد آسمان کردست

کز نحیفی و ناتوانی و ضعف

دورم از روی تو چنان کردست

که مرا دور بودن از رویت

هرچه گویم فزون از آن کردست

نتوان شرح داد آنکه مرا

غم هجر تو بر چه سان کردست

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

آنچه عشق تو در جهان کردست

بالله ار دور آسمان کردست

مهر تو با دلم چه کین دارد؟

که دلم برد و قصد جان کردست

آن نه خالت، عکس دیده ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه