انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۹ - در ناخن گرفتن صاحب سحرگاهی به نزد خواجه رفتم که بفزاید مرا جاهی و مالی به دست خواجه در، ده بدر دیدم کز آن هر بدر بود او را ملالی درآمد مرغکی وانگه به منقار ربود از فرق هر بدری هلالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در یک صبح زود به نزد خواجه رفتم تا از او جاهی و مالی بگیرم. در آنجا در ده بدر، خواجه را دیدم که از زیباییاش احساس ناراحتی نمیکرد. ناگهان، یک مرغ کوچک به منقار خود هلالی زیبا را از سر هر بدری ربود.
هوش مصنوعی: صبح زود به نزد فرد صاحبمقام و ثروتمندی رفتم تا از او بخواهم به من کمک کند تا موقعیت و سرمایهام افزایش یابد.
هوش مصنوعی: در دست خواجه، درخت انار را دیدم که از آن، هر دانهای برای او حسرت و غمی دارد.
هوش مصنوعی: پرندهای کوچک به طور ناگهانی بر فراز سرم نشسته و چیزی را با نوکش از موی من برداشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین زرد و نوان مانند نالی
نکردهستم غم دلبر غزالی
نه آنم من که خنبانید یارد
مرا هجران بدری چون هلالی
نه مالیده است زیر پا چو خوسته
[...]
نگر تا از بلای او ننالی
که گر نالی ز ناله بر محالی
الا تا بر زمین و بر حوالی
ز دیبا گسترد نیسان نهالی
مبادا گیتی از دو شاه خالی
ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی
ز هر دو خصم پست و دوست عالی
[...]
مرا وقتی خوشست امروز و حالی
قدحها پر کنید و حجره خالی
که داند تا چه خواهد بود فردا
بزن رود و بیاور باده حالی
رهی دلسوزتر از روز هجران
[...]
بنانک مستعد بالنوال
و شأنک غالب فی کل حال
تو آن شاهی که اقلیم خرد را
خجسته طالع و فرخنده فالی
و امرک لو خصصت به الثریا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.