گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
انوری

ای ز قدر تو آسمان در گو

آفتاب از تو در خجالت ضو

قدر و رای تو از ورای سپهر

آفتابی و آسمانی نو

دل و دست تو گاه فیض و سخا

برده از ابر و آفتاب گرو

بنده را صاحب استری دادست

استری ماه نعل و گردون دو

خلقت آسیاء کی دارد

صفت آسیای او بشنو

سنگ زیرین او همیشه روان

گو در او آب و باد هیچ مرو

ناو او از درون و او معکوس

دلو او از برون و او در گو

آسیابی چنین و باری نه

بی‌شبانروز آسیابان رو

انوری این همه مزیح ز چیست

چند ازین ترهات شو هاشو

خود به یک ره بگو که بی‌کارست

آس دندانش ز آس کردن جو

تا ترا جود صدر دولت و دین

برهاند ز انتظار درو

او تواند که کشت همت او

هیچ بی‌ارتفاع نیست برو

 
 
 
رودکی

چون نهاد او پهند را نیکو

قید شد در پهند او آهو

عنصری

مرد ملاح تیز اندک رو

راند بر باد کشتی اندر ژو

وطواط

شمس دین ، ای ترا بهر نفسی

در جان کهن سعادت نو

ای زبانها بمدحت تو روان

وی روانها بطاعت تو گرو

بر گذشته موافق تو زچرخ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه