احمد مرسل ز خاک مکه چون هجرت گزید
مدتی آن خطه بود انگشت نومیدی گزان
باز چون باز آمد از اقبال میمون موکبش
تازه شد چون در سحرگاهان گل از باد بزان
بلخ را پیروز شاه احمد همان هجرت نمود
تا فروبارید از هم همچو برگ اندر خزان
باز چون در ظل عالی رایتش آرام یافت
زنده شد بار دگر چون از صبا شاخ رزان
شکر یزدان را که شد آباد و خرم تا به حشر
قبهٔ اسلام ازین و کعبهٔ اسلام از آن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: احمد مرسل، پس از هجرت از مکه، مدتی در این منطقه در مشکلات و ناامیدی زندگی کرد. اما وقتی دوباره به موفقیت رسید، حالش مانند گلهایی بود که در صبحگاه از نسیم خوش میزند. او در بلخ به پیروزی دست یافت و از آنجا مانند برگهای پاییزی فرو ریخت. وقتی در سایهی حمایت او آرامش یافته و وضع بهبود یافت، دوباره زنده و شاداب شد. او شکرگزاری میکند از اینکه در روزگار حیاتش، اسلام آباد و خرم شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که احمد، پیامبر از زمین مکه به هجرت رفت، مدتی آنجا به شدت غم و ناامیدی حاکم بود.
هوش مصنوعی: پس از آنکه برکت و خوششانسی دوباره به او بازگشت، مانند میهمانی که با خرمی و تازگی به جمع آمده، شور و شوقی شبیه به گلهای تازه را در آغاز صبح پیدا کرد.
هوش مصنوعی: بلخ را شاه احمد با هجرت خود نجات داد تا مانند برگهای درختان در پاییز از هم جدا شود و ویران گردد.
هوش مصنوعی: زمانی که در سایهبان بزرگش آرامش یافت، دوباره جان گرفت، مانند این که از نسیم ملایم بهاری، شاخههای درختان زنده میشوند.
هوش مصنوعی: خدا را شکر که سرزمین ما رونق و شادی پیدا کرده است، تا روز قیامت، گنبد اسلام از این سو و کعبه اسلام از آن سو برقرار باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.