گفتم چو لطف بار خدایم قبول کرد
جانم ز قهر و غصهٔ ایام رسته شد
گفتم چو صبح وعدهٔ انعام او دمید
روزیم فاضل آمد و روزم خجسته شد
خود بعد انتظار درازم گلو گرفت
نومیدیم که جانم از آن درد خسته شد
گیرم که سنت صله برخاست از جهان
آخر در زکوة چرا نیز بسته شد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
گفتم چو لطف بار خدایم قبول کرد
جانم ز قهر و غصهٔ ایام رسته شد
گفتم چو صبح وعدهٔ انعام او دمید
روزیم فاضل آمد و روزم خجسته شد
خود بعد انتظار درازم گلو گرفت
نومیدیم که جانم از آن درد خسته شد
گیرم که سنت صله برخاست از جهان
آخر در زکوة چرا نیز بسته شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از لطف و رحمت خداوند سخن میگوید و بیان میکند که وقتی خداوند به او لطف کرد، از غم و اندوه رهایی یافته است. او همچنین به وعده صبح و روز خوشی اشاره میکند، اما در عین حال از انتظار طولانی خود ناراضی است و احساس خستگی میکند. در نهایت، او از شرایط سخت زندگی و عدم دریافت کمکهای معنوی و مادی گلایه میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند لطفش را به من ارزانی داشت، دیگر از رنج و اندوه روزگار آزاد شدم و روحی تازه یافتم.
هوش مصنوعی: گفتم وقتی صبح وعدهٔ پاداش او طلوع کرد، روزیم خوب و مبارک شد و نعمتها به سراغم آمدند.
هوش مصنوعی: مدت طولانی در انتظار بودم و اکنون احساس فشار و خفگی میکنم. ناامید هستم و روحام از آن درد خسته شده است.
هوش مصنوعی: فرض میکنم که سنت احسان و کمک به دیگران به پایان رسیده است، اما چرا در مورد زکات، که یکی از واجبات مالی است، همچنان منع شده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واحسرتا که رشته دولت گسسته شد
پشت امل زبار مصیبت شکسته شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.