گنجور

 
انوری

مکرم مفصل سدیدالدین سپهر سروری

ای کفت باغ امل را بهترین اردیبهشت

آنچنان افزون ز روی مرتبت ز ابنای عصر

کافتاب از ماه و چرخ از خاک و کعبه از کنشت

دست قدرت صورت آدم همی کردی نگار

ذکر اقبال تو بر اوراق گردون می‌نبشت

نه که خود آدم به ذکر تو تقرب می‌نمود

چون صور بخش هیولی خاک آدم می‌سرشت

سرورا وقت ضرورت خاصه چون من بنده را

بردن حاجت به نزدش چون کریمان نیست زشت

چون ندارم آنچه با قارون فروشد در زمین

در دلم آنست کانرا قبله کردن زرد هشت

در چنین وقتی مرا چون بندهٔ امر توام

از کف رادت که او جز تخم آزادی نکشت

گر نباشد آنچه اسمعیل را زو بد خلاص

زان بنگریزم که آدم را برون کرد از بهشت

 
 
 
انوری

چاشتگه در شهر مرو آن نامور فخر زمان

خسرو روی زمین سنجر ز عالم درگذشت

رفته از تاریخ هجرت پانصد و پنجاه و دو

روز شنبه از ربیع‌الاول از بعد سه هشت

حکیم نزاری

دوش با جمعی حواری باده خوردم در بهشت

مجلسی دیدم همه عیسی دم و مریم جهشت

جمله شیرین پاسخ و شیرین لب و شیرین دهن

جمله نیکو سیرت و نیکو دل و نیکو سرشت

سیب و نارنج و ترنج و نرگس از پیرامنش

[...]

جامی

پیش ازان روزی که گردون خاک آدم می سرشت

عشق در آب و گلم تخم تمنای تو کشت

پای تا سر جمله لطفی گویی استاد ازل

طینت پاکت نه ز آب و گل ز جان و دل سرشت

روی بنما تا به طاق ابرویت آرند روی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
اهلی شیرازی

شمع رویت کز وجود ما اثر باما نهشت

او بود مقصود خواه از کعبه و خواه از کنشت

آتشین رویت بهشت ماست ای حوری سرشت

خلق میگویند آتش ره ندارد در بهشت

بابافغانی

داغ داغم از هوای دوزخ و فکر بهشت

گه چراغ مسجدم سوزد گهی شمع کنشت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه