دلم بردی و برگشتی زهی دلدار بیمعنی
چه بود آخر ترا مقصود از این آزار بیمعنی
نگار ازین جفا کردن بدان تا من بیازارم
روا داری که خوانندت جهانی یار بیمعنی
وگر جایی دگر تیزست روزی چند بازارت
مشو غره نگارینا بدان بازار بیمعنی
همی گفتی که تا عمرم ترا هرگز بنگذارم
کنون حیران بماندستم از این گفتار بیمعنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.