دل را به غمت نیاز میبینم
کارت همه کبر و ناز میبینم
وان جامه که دی وصل ما بودی
اکنون نه بر آن طراز میبینم
صد گونه زیان همی پدید آید
سرمایهٔ دل چو باز میبینم
آنرا که فلک همی کند نازش
او را به تو هم نیاز میبینم
هین چند که زلف گردهٔ تو
بر دست غمت دراز میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر احساسات دردناک و غمانگیزی را بیان میکند. او میبیند که دلش به غم معشوقش وابسته است و زیباییهای گذشته اکنون کمتر به چشم میآیند. شاعر به سرمای دل و ضررهایی که عشق ایجاد میکند، اشاره دارد و میفهمد که حتی افرادی که در مقام بالایی هستند و مورد توجه فلک هستند، به عشق و نیاز معشوقهاش دچارند. سرانجام، شاعر با اشاره به زلف معشوق، غم و اندوه خود را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دل را در غم تو میبینم و احساس میکنم که تو همواره در حال خودنمایی و بیتوجهی به دیگران هستی.
هوش مصنوعی: لباسی که دیروز در وصال ما بود، اکنون دیگر آن زیبایی و جلوه را ندارد.
هوش مصنوعی: هر وقت که دل را به گذشته و خاطرات میسپارم، متوجه میشوم که هزاران ضرر و ناراحتی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: کسی که ستارهها به او ناز میکنند، من نیز او را شایسته احترام و نیازمند میدانم.
هوش مصنوعی: نگران نباش، من به اندازه کافی از زلفهای تو که به احساسات غمآلود من گره خورده، آگاه هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندیشه دل دراز میبینم
بر دل در درد باز میبینم
بربود فلک امید من یکیک
یارب که چه ترکتاز میبینم
بر من که برهنهتنتر از سیرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.