تا رنگ مهر از رخ روشن گرفتهام
بیرنگ او ببین که چه شیون گرفتهام
دریای من غذای دل تنگ من شدست
دریای کشتیی که به سوزن گرفتهام
آهن دلا دلم ز فراق تو بشکند
کو را به دست صبر در آهن گرفتهام
یک روز دامن تو بگیرم که چند شب
در تو به اشک خویش به دامن گرفتهام
تا خود مرا ز بهر تو بودست دوستی
زان بیتو خویشتن را دشمن گرفتهام
ترسم که جان من کم من گیرد از جهان
کز جملهٔ جهان کم جان من گرفتهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری معشوق و درد و رنجی که از فراق او تحمل میکند، میگوید. او ابراز میکند که بدون حضور محبوب، زندگیاش بیمعنا و رنگین شده است. دریای احساساتش به خاطر جدایی، به تهدیدی برای او مبدل گشته و دلش پر از غم و اشک است. او از تنهایی و دشواریهای خود میگوید و اینکه دوستیاش با محبوب باعث شده خودش را دشمن بداند. در نهایت، ترس او از این است که زندگیاش بدون معشوق به پایان برسد.
هوش مصنوعی: از زمانی که نور عشق از چهرهام محو شده، دیگر هیچ رنگ و زیبایی ندارم و حالا ببین چه حال و روزی دارم.
هوش مصنوعی: دریای من به من آرامش میدهد، مانند خوراکی برای دل سوزانم است، همچون کشتی که با سوزن در آب گیر کرده باشد.
هوش مصنوعی: دل من مثل آهن است که از دوری تو میشکند. صبر را در دل آهنین خود به چنگ گرفتهام.
هوش مصنوعی: روزی دامن تو را در دست میگیرم، چرا که شبها به خاطر تو و با اشکهای خودم دامنگیر درد و غم شدهام.
هوش مصنوعی: دوستی من برای تو بوده و در غیاب تو خودم را به عنوان دشمن پذیرفتهام.
هوش مصنوعی: میترسم که زندگیام کم شود و از این دنیا بروم، زیرا از همه چیز در این دنیا، خود زندگیام کمتر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل را از آن دو طره پرفن گرفته ام
از هند زلف رخصت رفتن گرفته ام
با شعله ام بنسبت عریانی الفت است
زان روی جا بگوشه گلخن گرفته ام
هرگز ز سنگ دلشکنانم هراس نیست
[...]
دل را ز زلف آن بت پرفن گرفته ام
این سنگ را ز چنگ فلاخن گرفته ام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.