گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
انوری

دل در آن یار دلاویز آویخت

فتنه اینست که آن یار انگیخت

دل و دین و می و عهد و قوت

رخت بر سر به یکی پای گریخت

دل من باز نمی‌یابد صبر

همه آفاق به غربال تو بیخت

ور نمی‌یابد آن سلسله موی

کار جانم به یکی موی آویخت

دل به سوی دل برفتم بر درش

چشمم از اشک بسی چشم آویخت

یار گلرخ چو مرا بار ندارد

گل عمرم همه از پای بریخت

 
sunny dark_mode