امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۱ تیراندازان همه گرو در بستند بردند گمان که با ملک همدستند آخر همه عاجز و خجل بنشستند وز شرم ملک تیر و کمان بشکستند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، تیراندازان گمان میکنند که با شاه همکاری دارند. اما در نهایت، به دلیل ناتوانی و خجالت، از ادامه کار بازمیمانند و به ناچار تیر و کمان خود را میشکنند. این وضعیت نشاندهنده یأس و ناامیدی آنهاست.
هوش مصنوعی: تیراندازان همه به یک جا جمع شدهاند و فکر میکنند که با فرمانروا همپیمان شدهاند.
هوش مصنوعی: در پایان، همه ناتوان و شرمسار نشسته بودند و از خجالت، پادشاه تیر و کمان خود را شکست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم و دل من که هرچه گویم هستند
در خصمی من به مشورت بنشستند
اول پایم بر درغم بشکستند
واخر دستم ز بی غمی بر بستند
شبهای جهان مگر بهم پیوستند
و اختر همگی چو خفتگان مستند
ای صبح بزن نفس، دمت بربستند؟
وی چرخ بگرد، چنبرت بشکستند؟
آنها که زدام بُت پرستی جستند
بردل در نیستی و هستی بستند
پا بر سر و روی جمله اسباب زدند
وز تنگ دلی و تنگ دستی رستند
زر رشتۀ خور زتاب شب بگسستند
یکباره در روزه بما در بستند
تا پای و سر شام و سحر نشکستند
تا روز و شب از آمد و شد ننشستند
آنان که به کنج عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند
کاغذ بدریدند و قلم بشکستند
وز دست زبان حرف گیران رستند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.