هوش مصنوعی: در این غزل شاعر از احساس تنهایی و غم خود سخن میگوید. او احساس میکند که یار او از ناراحتیهایش بیخبر است و گویی خواب است. شبهایش تاریک و طولانی است و به نظر میرسد که هیچ امیدی به صبح و روشنی ندارد. شاعر با ناامیدی در انتظار روزی بهتر است، اما احساس میکند که یار او حتی به یادش نیست.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل شاعر از احساس تنهایی و غم خود سخن میگوید. او احساس میکند که یار او از ناراحتیهایش بیخبر است و گویی خواب است. شبهایش تاریک و طولانی است و به نظر میرسد که هیچ امیدی به صبح و روشنی ندارد. شاعر با ناامیدی در انتظار روزی بهتر است، اما احساس میکند که یار او حتی به یادش نیست.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که محبوبم از غم و اندوه من بیخبر است، انگار نه تنها به من توجهی ندارد، بلکه حتی خواب هم نمیبیند که به یاد من بیفتد.
هوش مصنوعی: هر لحظه شب من تاریکتر میشود، ای خدا، انگار که برای من سحر و صبحی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار از غم من خبر ندارد گوئی
یا خواب به من گذر ندارد گوئی
تاریک تر است هر زمانی شب من
یارب شب من سحر ندارد گوئی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.