به شب از داغ هجر تو نمیدانم غنود ایجان
که درد و داغ هجران تو خواب از من ربود ای جان
زبهر دیدن رویت چو باشم بر سرکویت
خروش پاسبان تو به جان باید شنود ای جان
به باغ صحبت وصلت بکشتم تخم امیدت
کنون آمد به بر تخمم کسی دیگر درود ای جان
مرا شادی رخسار تو باشد هرکجا باشم
چو رخسارت نبینم من ندانم شاد بود ای جان
همی آتش زنی بر جان من تا از تو بگریزم
مرا زین آتش سوزان بسوزی تار و پود ای جان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت از دوری محبوبش رنج میبرد و احساس تنهایی و دلتنگی میکند. او نمیتواند در شبها آرامش یابد و درد جدایی او را از خواب محروم کرده است. شاعر در آرزوی دیدن چهره معشوقش است و انتظار دارد صدای پاسبان او را بشنود. او امیدهایش را در باغ محبت محبوب کاشته، اما اکنون کسی دیگر بر آن بذرها درود میفرستد. شادی او به چهره محبوب وابسته است و بدون دیدن او نمیتواند خوشحال باشد. در نهایت، او از آتش عشق که جانش را میسوزاند سخن میگوید و از این درد نمیتواند فرار کند.
هوش مصنوعی: در شب از شدت دل تنگیام نمیتوانم بخوابم، ای عزیز، چون درد و رنج جدایی تو موجب شده که خواب را از من بگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی برای دیدن چهرهات به سر کویات میروم، صدای نگهبانت را باید با جان و دل بشنوم، ای محبوب من.
هوش مصنوعی: در باغ عشق تو، امید خود را کاشتم و حالا میبینم که ثمرهاش به دست دیگری رسیده است. ای جان، سلام بر تو!
هوش مصنوعی: هرجا که باشم، شادی من وابسته به چهره توست. وقتی چهرهات را نبینم، نمیدانم چطور میتوانم شاد باشم، ای جان.
هوش مصنوعی: تو چنان آتش را بر جان من میزنی که من از تو فرار کنم، اما همین آتش سوزان مرا کاملاً میسوزاند و تمام وجودم را به هم میریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.