رمضان شد چو غریبان به سفر بار دگر
اینت فرخ شدن و اینت به هنگام سفر
بود شایسته ولیکن چه توان کرد چو رفت
سفری را نتوان داشت مقیمی به حضر
گرچه در حق وی امسال مقصر بودیم
عذر تقصیر توان خواست ازو سال دگر
دیر ننشست و سبکباری و تخفیف نمود
زود بگذشت و ره دور گرفت اندر بر
نالهٔ عاشق بی یار همانا بشنود
بر دل مطرب بیکار ببخشود مگر
نپسندید کزین بیش جهانی زن و مرد
خشک دارند لب و تافته دارند جگر
آن که این طاعت فرمود حقیقت دانست
که از این بیش دمادم نتوان برد به سر
عید بگشاد دری را که مه روزه ببست
فرّخ آن کسکه زند دست در آن حلقهٔ در
نوبت مسجد و تسبیح و تراویح گذشت
نوبت مجلس بزم است و می و رامشگر
صبر کردیم که در روزه چنان نیکو بود
رطل خواهیم که در عید چنین نیکوتر
سحر و شام کنون هر دو یکی باید کرد
که نه در عهدهٔ شامیم و نه در بند سحر
خشکی روزه بجز بادهٔ عیدی نبرد
خاصه آن وقت که مطرب غزلی گوید تر
به سر زخمه کنون مطرب بشکافد موی
ز سر خامه کنون شاعر بچکاند زر
ساقی از عکس می ناب بیفروزد رخ
عاشق از وصل رخ دوست بیفرازد سر
باد چون بر قدح باده وزد مژده دهد
صبحدم را به صبوح ملک شیر شکر
شاه شاهان ملک ارغو که به روزی صدبار
آید از خلد به نظارهٔ او جان پدر
آن جهاندار که دارد حسبی و نسبی
هر چه باید ملکان را ز بزرگی و هنر
جاودان نام پدر زنده به او خواهد بود
که بود نام پدر زنده به شایسته پسر
سنیّ او را چو عمر داند و شیعی چون علی
زآنکه هم علم علی دارد و هم عدل عمر
مهر او هست نهالی که بجا آرد بار
کین او هست درختیکه هلاک آرد بر
بر تن خویش در امن و سلامت بگشاد
هر که در خدمت او بست به اخلاص کمر
همه کشورها زیر قدم دولت اوست
گرچه زیر علمش هست چهارم کشور
هست بر دست رسولان متواتر هر ماه
نامهٔ طاعت شاهان چه ز بحر و چه ز برّ
با دگر شاهان او را نتوان کرد قیاس
او چو دریاست به ملک و دگران همچو شمر
یکتن از موکب او وز دگران ده موکب
ده تن از لشکر او وز دگران صد لشکر
هر کجا رایت او روی سوی فتح نهاد
آید از نصرت کلی نفر از بعد نفر
به مدد یا به حَشَر هیچ نیازش نبود
که سعادت مددش باشد و اقبال حَشَر
ای دلیری که دلیران جهان روز نبرد
پیش چشم تو ندارند به یک ذره خطر
تویی آن شاه که بینام تو و دیدن تو
برود فایده و منفعت از سمع و بصر
هر که کوشد به خلاف تو ز تو سر نبرد
گر نهد بربن هر موی طلسمی ز حذر
ای بسا دل که رکاب تو تهی کرد ز شور
ای بسا سر که نهیب تو تهی کرد ز شر
در هر آن دشتکه از رزم تو خیزد محشر
هول آن محشر زایل نشود تا محشر
با حسود توکند خاک لئیمی به نبات
با عدوی تو کند ابر بخیلی به مَطَر
هر خدنگی که ز شست تو گه جنگ جهد
از اجل دارد پیکآن وز پیروزی پر
هم بر آنگونه که بر آینه بینند خیال
پهلوانان تو در تیغ تو بینند ظفر
دولت و فَرٌ تو را خلق زمین مُنْقادند
کاسمانی است تو را دولت و یزدانی فر
عدل تو پیش خلایق ز بلاها سپرست
لاجرم پیش تو از فضل خدای است سپر
تندرستی و جوانی است رضای تو کزو
لطف ارواح زیادت شود و حسن صُوُر
گرچه قدر ملک از قدر بشر بیشترست
به وجود تو ملک را حسد آید ز بشر
پایهٔ منبر فخر آرد بر پایهٔ عرش
چون برد نام تو در خطبه خطیب از منبر
سروران پایهٔ تخت تو ببوسند همی
هم بر آنگونه که حجاج ببوسند حجر
تو همه تن هنری و هنر اندر تن مرد
هست بایسته چو در تیغ گرانمایه گهر
از هنرهای تو بر دامن شرق است نشان
وز ظفرهای تو پیرامن غرب است خبر
بود دردی اثر از شادی امروز تورا
واندر امروز ز پیروزی فرداست اثر
تا همه کار خلایق ز قضا و قدرست
چه ز خیر و چه ز شر و چه ز نفع و چه ز ضرّ
باد برحسب رضای تو همه ساله قضا
باد بر حکم مراد تو همه ساله قدر
بندهات ماه درفشان و به گرد سپهت
گردش چرخ و درخشیدن خورشید و قمر
یاد فتح تو همه تاجوران خورده به جان
شعر مدح تو همه ناموران کرده زبر
بر تو عید رمضان فرخ و فرخنده و خوش
مهرگان خوشتر و فرخندهتر و خرمتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با بیان احساس خود در مورد ماه رمضان و شادیهای آن به غمانگیزی آغاز سفر و دوری از عزیزان اشاره میکند. او میگوید که اگرچه امسال نسبت به پیشرفتهای خود مقصر بوده، اما عذرخواهی خواهد کرد. شاعر به جشن پس از رمضان و بزم و شادیهای آن اشاره میکند و میگوید که حالا دیگر وقت خوشگذرانی و مینوشی است. او به تمجید از بزرگی و فضیلت پادشاه میپردازد و تأکید میکند که با وجود مشکلات، حکومت او موجب سعادت و کامیابی مردم است. در نهایت، شاعر ماه رمضان را فرصتی شاد و فرخنده میداند و آن را با دیگر جشنها مقایسه میکند و آنها را خوشحالکننده و ارزشمند مینامد.
هوش مصنوعی: رمضان که فرارسد، همچون کسانی که در سفرند، زمان خوشی و شادمانی دوبارهای است. این زمانی است که انسانها فرصتهای جدیدی را تجربه میکنند و باید در سفر زندگی آماده باشند.
هوش مصنوعی: شایسته است که کسی در جایی باشد، اما چه میتوان کرد وقتی که کسی به سفر میرود، دیگر نمیتوان او را در آنجا یافت.
هوش مصنوعی: هرچند امسال در مورد او کوتاهی کردهایم، اما میتوانیم از او بخواهیم که بیخیال شود و در سال آینده دوباره فرصت جبران داشته باشیم.
هوش مصنوعی: او به سرعت و با سبکی خاصی حرکت کرد و به راحتی از مسیری طولانی عبور کرد و دیر توقف نکرد.
هوش مصنوعی: عاشق وقتی که بییار است، نالهاش را فقط دل یک مطرب بیکار میشنود و جز او کسی نیست که به او توجهی کند.
هوش مصنوعی: نباید خوشایند باشد که در این دنیا تنها مردان و زنان بدون عشق و محبت وجود داشته باشند و فقط لبی بدون کلام و احساسی را داشته باشند، در حالی که دلها و جگرها پر از احساسات و تپشهای ناشناخته باشد.
هوش مصنوعی: کسی که فرمان برد و از این فراتر نرفت، به راستی درک کرد که نمیتواند بیشتر از این تحمل کند.
هوش مصنوعی: عید زمانی است که درهای خوشبختی و فرصتها به روی افراد باز میشود. خوشبخت کسی است که بتواند از این فرصتها بهرهبرداری کند و به همچنین درهای زندگی را به روی خود بگشاید.
هوش مصنوعی: زمان عبودیت و عبادت به پایان رسیده و اکنون نوبت خوشگذرانی، جشن و شادی است. حالا زمان آن رسیده که از لذتهای زندگی، شراب و دلنوازان بهره ببریم.
هوش مصنوعی: صبر کردیم تا ببینیم روزه چقدر خوب است، حالا میخواهیم که در عید، بهتر از آن را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: صبح و شب اکنون باید به یکدیگر پیوند خورند، زیرا نه ما مسئولیت شب را بر عهده داریم و نه در قید و بند صبحی به سر میبریم.
هوش مصنوعی: خشکی روزه، تنها با نوشیدن شراب عید از بین نمیرود، به ویژه زمانی که نوازنده، غزلی زیبا و دلانگیز میخواند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به خاطر زخمهایی که ایجاد کرده، اکنون نوا و صدای مطرب از سر ما بیرون میآید و شعر شاعر هم به گونهای است که گویا طلا از دلش میجوشد. در واقع، نشانهای از احساسات عمیق و خلاقیت هنری است که از تجربیات تلخ و دردناک به وجود میآید.
هوش مصنوعی: ساقی با تصویر شراب خالص، چهره عاشق را روشن میکند و از پیوند عاشق و معشوق، سر او هم درخشان میشود.
هوش مصنوعی: باد که به قدح باده میوزد، بشارت میدهد به صبح زود که وقت نوشیدن شراب و لذت بردن از طعم شیرینی آن فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: نخستین پادشاه، کسی است که هر روز بارها از بهشت به تماشای او میآید و جان پدرش را فدای او میکند.
هوش مصنوعی: آن فرمانروایی که نسب و شرافت دارد، هر چیزی را که شاهان به بزرگی و هنر نیاز دارند، در اختیار دارد.
هوش مصنوعی: نام پدر تا ابد زنده خواهد ماند، به شرطی که پسرش فردی شایسته و نیکو باشد.
هوش مصنوعی: شهرت یا مقام کسی را مانند عمر وابسته به علم و حکمت او میدانند و در عوض، باورهای اعتقادی دیگری همچون عدالت و فضایل علوی را در نظر میگیرند. این دیدگاه نشاندهندهی تفاوت در نگرشها و دیدگاههای مختلف دربارهی شخصیتها و ویژگیهای آنان است.
هوش مصنوعی: عشق او مانند نهالی است که میوهای تلخ و کینهتوز به بار میآورد. همچنین، محبت او مانند درختی است که میتواند انسان را به فنا برساند.
هوش مصنوعی: هر فردی که با نیت خالصانه و ایمنی در خدمت دیگری باشد، توانسته است خود را از خطرات رها کند و در آرامش زندگی کند.
هوش مصنوعی: تمامی کشورهای جهان زیر سایه حکومت او هستند، هرچند که چهار کشور زیر پرچم او قرار دارند.
هوش مصنوعی: در هر ماه، نامههایی که از سوی فرستادگان و نمایندگان به سوی شاهان ارسال میشود، به وفور وجود دارد؛ این نامهها نیازی به دریا یا خشکی ندارند و از هر دو منبع به سمت شاهان ارسال میشوند.
هوش مصنوعی: او را نمیتوان با شاهان دیگر مقایسه کرد، زیرا او مانند دریا است و دیگران همچون شمع کوچکی در برابر او میباشند.
هوش مصنوعی: یک نفر از سپاه او به اندازه ده نفر از دیگران ارزشمند است و همچنین ده سپاه از لشکر او به اندازه صد سپاه از دیگران قویتر و موثرتر است.
هوش مصنوعی: هر جا پرچم او به سمت پیروزی برود، از جانب یاریکنندگان، گروهی از مردم برای کمک خواهند آمد.
هوش مصنوعی: او هیچ نیازی به کمک و حمایت روز قیامت نداشت که سعادت و خوشبختی او وابسته به آن باشد.
هوش مصنوعی: ای شجاعی که در میدان جنگ هیچ دلیری جرات نمیکند حتی به اندازه یک ذره خطر در برابر تو ظاهر شود.
هوش مصنوعی: تو آن پادشاهی هستی که بدون یاد تو و دیدن تو، هیچ سود و فایدهای از گوش و چشم حاصل نمیشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که سعی کند علیه تو اقدام کند، به بیراهه خواهد رفت. حتی اگر بخواهد با لطایفالحیل تو را زیر سوال ببرد، بهتر است مراقب باشد.
هوش مصنوعی: بسیاری از دلها به خاطر شور و شوقی که از تو میگیرند، خالی و بیقرار شدهاند و بسیاری از سرها نیز به خاطر نعره و صدای تو، از آشوب و فریاد خالی گشتهاند.
هوش مصنوعی: هر جا که جنگ تو برپا شود، هراس و ترس آن جنگ هرگز از بین نمیرود تا زمانی که قیامت برپا شود.
هوش مصنوعی: حسود مانند خاکی است که مانع رشد گیاه میشود و دشمن مانند ابری است که از باریدن خودداری میکند و باعث میشود که باران نبارد.
هوش مصنوعی: هر تیر و خدنگی که از دستان تو در میدان نبرد پرتاب میشود، از سرنوشت و تقدیر به دور است و از پیروزی و موفقیت بهرهمند خواهد شد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که مانند آنچه که در آینه مشاهده میشود، تصویر قهرمانان در تیغ تو نیز دیده میشود. به این معناست که برتری و پیروزی که در قهرمانان وجود دارد، در تیغ تو و سلاح تو نیز تجلی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: خوشحالی و سعادت تو به حدی است که همه موجودات زمین به تو خدمت میکنند. تو مانند یک فرشته محبوب و بزرگوار در نظر دیگران به شمار میروی.
هوش مصنوعی: عدل تو برای مردم همچون سپری در برابر بلاهاست، بنابراین وجود تو به خاطر لطف خداوند مانند یک سپر است.
هوش مصنوعی: سلامتی و جوانی در رضایت تو نهفته است، که از این طریق لطف و زیبایی روحها افزون میشود و جلوههای زیبا بروز میکند.
هوش مصنوعی: هرچند که ارزش و مقام ملک (پادشاهی) از ارزش و مقام انسان بیشتر است، اما به خاطر وجود تو، ملک از انسان حسادت میکند.
هوش مصنوعی: پایهٔ منبر به خاطر نام تو بر عرش افتخار میکند، زیرا وقتی خطیب در خطبهاش از تو یاد میکند، این پایه نیز مباهات میکند.
هوش مصنوعی: بزرگان و فرمانروایان برای تو همانگونه که حجاج، حجر الاسود را میبوسند، سر تعظیم فرود میآورند و تو را میپرستند.
هوش مصنوعی: تو تمام وجودت پر از هنر است و این هنر در وجود مردان هم به شکلی شایسته موجود است، مانند تیزی یک تیغ که دارای ارزش و زیبایی خاصی است.
هوش مصنوعی: هنرهای تو در دامن شرق قابل مشاهده است و پیروزیهای تو در غرب به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: شادی امروز تو اثری از دردی است که قبلاً تجربه کردهای و این شادی امروز تو، نشانهای از پیروزیهایی است که در آینده خواهی داشت.
هوش مصنوعی: تمامی امور و کارهای مردم تحت تأثیر سرنوشت و مقدر شده است، چه کارهای خوب، چه بد، چه مواردی که به نفع است و چه آنهایی که به ضرر.
هوش مصنوعی: باد طبق خواسته و رضایت تو هر ساله میوزد، و سرنوشت بر اساس آرزوها و خواستههای تو هر ساله تعیین میشود.
هوش مصنوعی: من همگام با تو مانند ماهی هستم که در آسمان میدرخشد و به دور تو میچرخم، در حالی که خورشید و ماه نیز درخشندگی خود را به تو اهدا میکنند.
هوش مصنوعی: یاد پیروزی تو برای تمام rulers (مقامداران) در دلها نشسته و شعرهای مدح تو همه نامآوران را مشهور کرده است.
هوش مصنوعی: برای تو عید رمضان با برکت و خوشی و جشن مهرگان هم خوشتر و با نشاطتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خضاب من و از موی سیه کردن من
گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!
غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من
خردِ پیران جویند و نیابند مگر!
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
[...]
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر
بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ
بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر
زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار
[...]
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟
ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر
عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر
غم عشق تو روانم بلب آورده بلب
درد هجر تو توانم بسر آورده بسر
شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.